وبسایت خبری کوردنیوزر،خبرها و رویدادهای ایران و جهان و مناطق کردنشین را در معرض دید بازدید کنندگان وکاربران محترم قرارمیدهد.ولازم به ذکراست وبسایت کوردنیوزکاملامستقل و وابسته به هیچ یک از جناحهای سیاسی نمیباشد. باتشکر مدیر وبسایت :علیرضاحسینی سقز
YPGوماندگاری دراقلیم کردستان
چهار شنبه 22 / 4 / 1394 ساعت 8:11 | بازدید : 5858 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
حﺰﺏ ﮐﺎﺭﮔﺮﺍﻥ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺗﺮﮐﯿﻪ ﻭ ﺷﺎﺧﻪ ﻧﻈﺎﻣ ﺍﺗﺤﺎﺩ ﺩﻣﻮﮐﺮﺍﺗﯿﮏ ﮐﺮﺩﻫﺎﯼ ﺳﻮﺭﯾﻪ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﮐﺎﺭﺁﻣﺪﯼ ﺁﻥﻫﺎ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺩﺍﻋﺶ ﺩﺭ ﺍﻗﻠﯿﻢ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﻣﻘﺒﻮﻟﯿﺖ ﺁﻥﻫﺎ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺍﺋﺘﻼﻑ ﺿﺪ ﺩﺍﻋﺶ، ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﺁﻥﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻗﻠﯿﻢ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﺑﻪ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﮐوردنیوز،مسروربارزانی ﺭﯾﯿﺲ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﻭ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﺍﻗﻠﯿﻢ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﺑﺎ ﺳﺎﯾﺖ ﺍﻟﻤﺎﻧﯿﺘﻮﺭ، ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﭖ. ﮎ. ﮎ ﻭ ﯾﮕﺎﻧﻬﺎﯼ ﻣﺪﺍﻓﻊ ﺧﻠﻖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻗﻠﯿﻢ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﻣﻬﻤﺎﻧﺎﻧﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﯾﺮ ﯾﺎ ﺯﻭﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﻗﻠﯿﻢ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺗﺮﮐﯿﻪ ﻭ ﺳﻮﺭﯾﻪ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﻧﺪ. ﺩﻣﻬﺎﺕ ﻋﮕﯿﺪ، ﺳﺨﻨﮕﻮﯼ ﭖ .ﮎ .ﮎ ﺑﻪ ﺳﺎﯾﺖ ﻧﯿﻘﺎﺵ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ : ‏« ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﭖ. ﮎ. ﮎ ﺩﺭ ﺟﺒﻬﻪﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻔﯽ ﺩﺭ ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺎ ﺳﺘﯿﺰﻩ ﺟﻮﯾﺎﻥ ﺩﺍﻋﺶ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻪﺍﻧﺪ ﺑﺮﺧﯽ ﻧﻘﺎﻁ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﻋﺮﺍﻕ ﺍﺯﺟﻤﻠﻪ ﮐﻮﻫﺴﺘﺎﻥ ﺷﻨﮕﺎﻝ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﺍﯾﻦ ﮔﺮﻭﻩ ﺳﺘﯿﺰﻩﺟﻮ ﺧﺎﺭﺝ ﮐﻨﻨﺪ. ‏» ﻭﯼ ﺍﻓﺰﻭﺩ ﭖ. ﮎ. ﮎ ﺩﺭ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﺩﺍﻋﺶ ﺩﺭ ﺍﻗﻠﯿﻢ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ، 185 ﻧﯿﺮﻭﯼ ﺟﻨﮕﺠﻮﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯﺩﺳﺖﺩﺍﺩﻩ ﺍﻣﺎ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﺩﺍﻋﺶ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺑﺒﺮﺩ . ﺭﯾﺪﻭﺭ ﺧﻠﯿﻞ، ﺳﺨﻨﮕﻮﯼ ﯾﮕﺎﻧﻬﺎﯼ ﻣﺪﺍﻓﻊ ﺧﻠﻖ ﯾﺎ YPG ﻫﻢ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺣﻀﻮﺭ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯾﺶ ﺩﺭ ﺍﻗﻠﯿﻢ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﺩﺍﻋﺶ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ YPG ﻭ ﭖ .ﮎ .ﮎ ﺟﺰﺀ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﮐﺎﺭﺁﻣﺪ ﺩﺭ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﺩﺍﻋﺶ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﺋﺘﻼﻑ ﺑﯿﻦﺍﻟﻤﻠﻠﯽ ﻋﻠﯿﻪ ﺩﺍﻋﺶ ﺑﺎ ﺁﻥﻫﺎ ﺩﺭ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮔﺮﻭﻩ ﺳﺘﯿﺰﻩﺟﻮ ﻫﻤﮑﺎﺭﯼ ﻭ ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﯽ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺩﺍﺭﺩ . ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻧﯿﻘﺎﺵ، ﻣﻘﺒﻮﻟﯿﺖ ﺑﯿﻦﺍﻟﻤﻠﻠﯽ ﻭ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖﻫﺎﯼ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻭ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﭖ .ﮎ .ﮎ ﺩﺭﻧﺒﺮﺩ ﺑﺎ ﺩﺍﻋﺶ، ﻭﺟﻬﻪ ﺑﻬﺘﺮﯼ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺮﻭ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﺩﺭ ﺍﻗﻠﯿﻢ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺑﺨﺸﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺴﺮﻭﺭ ﺑﺎﺭﺯﺍﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻓﺘﻦ ﺍﯾﻦ ﮔﺮﻭﻩ ﺍﺯ ﺍﻗﻠﯿﻢ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﻫﻪ ﮐﺎﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺑﺮﺧﯽ ﻓﻌﺎﻻﻥ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺍﻗﻠﯿﻢ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﭖ. ﮎ. ﮎ ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ ﻓﻌﻠﯽ ﺧﻮﺩ ﻭ ﯾﺎ ﺩﺭ ﻓﺮﻣﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻨﺎﯼ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺩﺭ ﺍﻗﻠﯿﻢ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺩﯾﺮ ﯾﺎ ﺯﻭﺩ ﻣﻘﺎﻣﺎﺕ ﺍﻗﻠﯿﻢ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ ﺑﻪﺟﺎﯼ ﺍﯾﻦﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﻥﻫﺎ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺧﺎﮎ ﻋﺮﺍﻕ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﮐﻨﻨﺪ، ﻧﻮﻋﯽ ﻫﻢﭘﯿﻤﺎﻧﯽ ﺑﺎ ﺁﻥﻫﺎ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﮐﻨﻨﺪ
موضوعات مرتبط: خبرهاي روز , سياسي , اجتماعي , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


سرنوشت ریاست اقلیم کردستان درنشست احزاب کرد
چهار شنبه 22 / 4 / 1394 ساعت 5:31 | بازدید : 6218 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﻩ ﻣﺠﻠﺲ ﻋﺮﺍﻕ ﺍﺯ ﻟﯿﺴﺖ ﺣﺰﺏ ﺩﻣﮑﺮﺍﺕ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ‏(ﭘﺎﺭﺗﯽ ‏) ﺍﺯ ﺍoﺩﺍﻣﻪ ﻧﺸﺴﺖﻫﺎﯼ ﺍﺣi9ﺰﺍﺏ ﻭ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺩﺭ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺭﺋﯿﺲ ﺍﻗﻠﯿﻢ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﻋﺮﺍﻕ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩ . ﺑﻪ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﺧﺒﺮﮔﺰﺍﺭﯼ ﮐوردنیوزﺑﺎ ﺧﺒﺮﮔﺰﺍﺭﯼ ‏«ﺍﻻﺗﺠﺎﻩ ﭘﺮﺱ ‏» ﮔﻔﺖ : ﻧﺸﺴﺖﻫﺎ ﺑﯿﻦ ﺍﺣﺰﺍﺏ ﻭ ﺟﺮﯾﺎﻥﻫﺎﯼ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺭﺋﯿﺲ ﺍﻗﻠﯿﻢ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ، ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺭﺩ، ﻭﻟﯽ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﻫﯿﭻﮔﻮﻧﻪ ﺗﻮﺍﻓﻘﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺼﻮﺹ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﺟﺎﻑ ﺍﻓﺰﻭﺩ : ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﺸﺴﺖﻫﺎ ﻓﻘﻂ ﻧﻮﻋﯽ ﺍﺧﺘﻼﻑﻧﻈﺮ ﺑﯿﻦ ﺍﺣﺰﺍﺏ ﻭ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺧﺼﻮﺹ ﻧﺤﻮﻩ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺭﺋﯿﺲ ﺍﻗﻠﯿﻢ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﺧﺘﻼﻓﺎﻧﯽ ﺑﯿﻦ ﺁﻧﺎﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ؛ ﭼﺮﺍﮐﻪ ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ ﺁﻥﻫﺎ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﺴﺘﻘﯿﻤﺎً ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﭘﺎﺭﻟﻤﺎﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﮔﯿﺮﺩ ﻭ ﺑﺮﺧﯽ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺭﺋﯿﺲ ﺍﻗﻠﯿﻢ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺭﺃﯼ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﻮﺩ. ﺟﺎﻑ ﺗﺄﮐﯿﺪ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﻧﺘﺎﯾﺞ ﺍﯾﻦ ﻧﺸﺴﺖﻫﺎ ﻭ ﮔﻔﺘﮕﻮﻫﺎ ﺑﯿﻦ ﺍﺣﺰﺍﺏ ﻭ ﺟﺮﯾﺎﻥﻫﺎﯼ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻧﯽ ﺍﻋﻼﻡﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ

موضوعات مرتبط: شعر , خبرهاي روز , سياسي , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


سال شمار شاملو
21 / 4 / 1394 ساعت 16:31 | بازدید : 5198 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

ترجيح می‌دهم که شعر شيپور باشد نه لالايی.

 

احمدشاملو

 

احمد شاملو
در آغازِ شاعری: ا. صبح، نام شعری: ا. بامداد
متولد ۲١ آذر ١۳۰۴، تهران.
شاعر، روزنامه‌نگار، مترجم شعر و رمان، محقق کتاب کوچه.

۱۳۰۴

احمد شاملو (ا. صبح / ا.بامداد) روز ٢١ آذر در خانه‌ی شماره‌ی ۱۳۴ .خيابان صفی‌عليشاه تهران متولد شد.

دوره‌ی کودکی را به خاطر شغل پدر که افسر ارتش بود و هرچند وقت را در جايی به ماءموريت می‌رفت، در شهرهايی چون رشت و سميرم و اصفهان و آباده و شيراز گذراند.

مادرش کوکب عراقی شاملو بود. پدرش حيدر.

۱۶ـ۱۳۱۰

دوره‌ی دبستان در شهرهای خاش و زاهدان و مشهد. اقدام به گردآوری مواد فرهنگ عوام.

۲۰ـ۱۳۱۷

دوره‌ی دبيرستان در بيرجند و مشهد و تهران.

از سال سوم دبيرستانِ ايرانشهرِ تهران به شوق‌ِتحصيلِ دستورِ زبان آلمانی به سال اول دبيرستان صنعتی می‌رود.

۳ـ۱۳۲۱

انتقال پدر به گرگان و ترکمن صحرا برای سرو سامان دادن به تشکيلاتِ ازهم‌پاشيده‌ی ژاندارمری.

در گرگان ادامه‌ی تحصيل در کلاس سوم دبيرستان.

شرکت در فعاليت‌های سياسی در مناطق شمالِ کشور.

در تهران دستگير و به زندان شوروی‌ها در رشت منتقل می‌شود.

۵ـ۱۳۲۴

آزادی از زندان. با خانواده به رضائيه می‌رود. به کلاس چهارم دبيرستان.

با آغاز حکومت پيشه‌وری و دموکرات‌ها، چريک‌ها به منزل‌شان می‌ريزند و او پدرش را نزديک به دو ساعت مقابل جوخه‌ی آتش نگه‌می‌دارند تا از مقامات بالا کسب تکليف کنند.

بازگشت به تهران و ترکِ کامل تحصيل مدرسی.

۱۳۲۶

ازدواج.

مجموعه‌ی اشعار آهنگ‌های فراموش‌شده توسط ابراهيم ديلمقانيان.

۱۳۲۷

هفته‌نامه‌ی سخن‌نو (پنج شماره).

۱۳۲۹

داستان زنِ پشتِ درِ مفرغی.

هفته‌نامه‌ی روزنه (هفت شماره).

۱۳۳۰

سردبير چپ (در مقابل سردبير راست) مجله‌ی خواندنيها.

شعر بلند ۲۳.

مجموعه‌ی اشعار قطع‌نامه.

۱۳۳۱

مشاورت فرهنگی سفارت مجارستان (حدود دو سال).

سردبير هفته‌نامه‌ی آتشبار، به مديريت انجوی.

۱۳۳۲

چاپ مجموعه‌ی اشعار آهن‌ها و احساس که پليس در چاپخانه می‌سوزاند. (تنها نسخه‌ی موجودِ آن نزد سيروس طاهباز است).

ترجمه‌ی طلا در لجن اثر ژيگموند موريتس و رمان بزرگ پسران مردی که قلبش از سنگ بود اثر موريو کايی با تعدادی داستان کوتاهِ نوشته‌ی خودش و همه‌ی يادداشت‌های فيش‌های کتاب کوچه در يورش افراد فرمانداری نظامی به خانه‌اش ضبط شده از ميان می‌رود و خود او موفق به فرار می‌شود. بعد از چند بار که موفق می‌شود فرار کند در چاپخانه‌ی روزنامه‌ی اطلاعات دستگير می‌شود.

۱۳۳۳

زندانی سياسی در زندان موقت شهربانی و زندان قصر، (۱۳ تا ۱۴ ماه).

در زندان دستور زبان فارسی را می‌نویسد و تعدادی شعر.

۱۳۳۴

آزادی از زندان.

چهار دفتر شعر آماده به چاپ را نقی نقاشيان نامی به قصد چاپ با خود می‌برد و ديگر هرگز پيدايش نمی‌شود. از آن جمله شعر بلند مرگِ شاماهی به عنوان نخستين تجربه‌ی شعر روايی به زبان محاوره.

نمایشنامه‌ی «مردگان برای انتقام باز‌می‌گردند» و داستان کوتاه «مرگ زنجره» و «سه مرد از بندر بی‌آفتاب»

رمان‌های: لئون مورنِ کشيش اثر بئاتريس بِک، زنگار اثر هربر لوپوريه، برزخ اثر ژان روورزی.

فرزندان: سياوش، سيروس، سامان و ساقی.

۱۳۳۵

سردبيری مجله‌ی بامشاد

۱۳۳۶

مجموعه‌ی اشعار هوای تازه.

افسانه‌های هفت گنبد، حافظ شيراز، ترانه‌ها (رباعيات ابوسعيد ابوالخير، خيام و بابا طاهر).

ازدواج دوم.

سردبیری مجله‌ی آشنا

مرگ پدر

۱۳۳۷

ترجمه‌ی رمان پابرهنه‌ها اثر زاهاريا استانکو با عطا بقايی.

سردبيری اطلاعات ماهانه، دوره‌ی يازدهم.

۱۳۳۸

قصه‌ی خروس‌زری پيرهن‌پری برای کودکان.

تهيه‌ی فيلم مستند سيستان و بلوچستان برای شرکت ايتال کونسولت.

آغاز همکاری با سينماگران. نوشتن فيلم‌نامه و ديالوگ فيلم‌نامه.

۱۳۳۹

مجموعه اشعار باغ آينه.

سردبيری ماهنامه‌ی اطلاعات (دو شماره).

تاءسيس و سرپرستی اداره‌ی سمعی و بصری وزارت کشاورزی با همکاری هادی شفائيه و سهراب سپهری.

سردبیری مجله‌ی فردوسی

۱۳۴۰

سردبيری کتاب هفته(۲۴ شماره‌ی اول)

جدايی از همسر دوم، با ترک همه چيز و از آن جمله برگه‌های کتاب کوچه.

۲ـ۱۳۴۱

آشنايی با آيدا (۱۴ فروردين ).

بازگشت به کتاب هفته.

ترجمه‌ی نمايشنامه‌های درخت سيزدهم اثر آندره ژيد و سی‌زيف و مرگ اثر روبر مِرل.

۱۳۴۳

ازدواج با آيدا در فروردين ماه و اقامت در ده شيرگاه (مازندران).

مجموعه‌ی اشعار آيدا در آينه و لحظه‌ها و هميشه.

ماهنامه‌ی انديشه و هنر ويژه‌ی ا.بامداد به سردبيری و مديريت دکتر ناصر وثوقی.

۱۳۴۴

مجموعه‌ی اشعار آيدا: درخت و خنجر و خاطره!

ترجمه‌ی کتاب ۸۱۴۹۰ اثر آلبر شمبون.

تحقيق و گردآوری و تدوين کتاب کوچه. (برای سومين‌بار از نو آغاز می‌کند!)

۱۳۴۵

مجموعه‌ی اشعار ققنوس در باران.

هفته‌نامه‌ی ادبی و هنری بارو، که بعد از سه شماره با اولتيماتوم وزير اطلاعاتِ وقت تعطيل می‌شود.

شب شعر به دعوت انجمن ايران و آمريکا.

تهيه‌ی برنامه‌ي کودکان برای تلويزيون به اسم «قصه‌های مادربزرگ»

۱۳۴۶

سردبيری قسمت ادبی و فرهنگی هفته‌نامه‌ی خوشه.

ترجمه‌ی کتاب قصه‌های بابام اثر ارسکين کالدوِل.

عضويت کانون نويسنده‌گان ايران.

شب شعر در کرمانشاه به دعوت دانشجويان.

سخنرانی در دانشگاه شيراز.

۱۳۴۷

تحقيق روی غزليات حافظ و تاريخ دوره‌ی حافظ.

نمايشنامه‌ی عروسی خون اثر فدريکو گارسيا لورکا.

ترجمه‌ی غزل غزل‌های سليمان.

شب شعر به دعوت انجمن فرهنگی ايران و آلمان، گوته.

«شب‌های شعر خوشه» به مدت يک هفته از سوی مجله‌ی خوشه.-فستيوال بزرگ شاعران-

يادنامه‌ی هفته‌ی شعر و هنر خوشه.

۱۳۴۸

قصه‌ی منظوم چی شد که دوستم داشتن برای کودکان.

تعطيل مجله‌ی خوشه با اخطار رسمی ساواک.

برگزيده‌ی شعرهای احمدشاملو (سازمان نشر کتاب).

مجموعه‌ی اشعار مرثيه‌های خاک.

۱۳۴۹

مجموعه‌ی اشعار شکفتن در مه.

قصه‌ی ملکه‌ی سايه‌ها برای کودکان.

کارگرانی چند فيلم فولکلوريک برای تله‌ويزيون: «پاوه، شهری از سنگ» و «آناقليچ داماد می‌شود»

ترجمه‌ی تعدادی قصه برای کودکان «سه بزغاله و نی‌لبک جادو»، «روباه پير و زاغی بی‌تدبير» و «اشک تمساح»

۱۳۵۰

رمان خزه (ترجمه‌ی مجددی از زنگار.)

قصه‌ی هفت کلاغون برای کودکان.

ترجمه‌ی کامل پابرهنه‌ها اثر زاهاريا استانکو. (ترجمه‌ی مجدد)

دعوت به فرهنگستان زبان ايران برای تحقيق و تدوينِ کتاب کوچه، سه سال.

نگارش نمايشنامه‌ی آنتيگون (ناتمام).

مرگ مادر. ۱۴ اسفند

۱۳۵۱

ضبط صفحات و نوار کاستِ «صدای شاعر» در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. حافظ، مولوی، نيما، خيام، شاملو.

اجرای برنامه‌های راديويی برای کودکان و جوانان.

نگارش فيلمنامه‌ی کوتاه حلوا برای زنده‌ها.

ترجمه‌ی تعدادی داستان کوتاه: دماغ، دست به دست، لبخند تلخ، زهرخند، افسانه‌های کوچک چينی.

شب شعر در انجمن فرهنگی گوته. (۲۶ مهرماه)

شب شعر در انجمن ايران و آمريکا. (اول آبان‌ماه)

تدريس مطالعه‌ی آزمايشگاهی زبان فارسی در دانشگاه صنعتی (سه ترم)

همکاری با روزنامه‌های کيهان فرهنگی و آينده‌گان.

سفر به پاريس (فرانسه) برای معالجه‌ی آرتروز شديد گردن. عمل جراحی روی گردن.

۱۳۵۲

مجموعه‌ی اشعار ابراهيم در آتش.

مجموعه‌ی درها و ديوار بزرگ چين.

شب شعر در مدرسه عالی علوم اقتصادی و اجتماعی بابلسر.

نگارش فيلمنامه‌ی تخت ابونصر برای تله‌ويزيون.

ترجمه‌ی رمان مرگ کسب و کار من است اثر روبر مرل.

ترجمه‌ی نمايشنامه‌ی مفتخورها اثر گرگه‌ی چی‌کی.

۱۳۵۳

ترجمه‌ی مجموعه‌داستان سربازی از يک دوران سپری شده.

مجموعه‌ی شعرهای عاشقانه‌ی از هوا و آينه‌ها.

۱۳۵۴

سفر به ايتاليا برای شرکت در کنگره‌ی نظامی گنجوی به دعوت دانشگاه رم.

حافظ شيراز.

دعوت دانشگاه بوعلی برای سرپرستی پژوهشکده‌ی آن دانشگاه. (دوسال)

۱۳۵۵

تهيه گفتار برای چند فيلم مستند به دعوت وزارت فرهنگ و هنر.

سفر به آمريکا (ايالات متحده) به دعوت مشترک انجمن قلم (Pen Club )و دانشگاه پرينستون برای سخنرانی و شعرخوانی.

آشنايی با شاعران و نويسنده‌گانی از آسيای ميانه و شمال آفريقا از جمله ياشار کمال، آدونيس، البياتی و وزنيسينسکی.

سخنرانی و شعرخوانی در دانشگاه‌های MIT بوستون ، UCبرکلی.

پيشنهاد دانشگاه کلمبيای نيويورک برای کمک به تدوين کتاب کوچه را نمی‌پذيرد.

ميهمان مدعو فستيوال جهانی شعر در سانفرانسيسکو و آستينِ تگزاس. شب شعر به دعوت دانشجويان ايرانی فيلادلفيا و نيويورک.

بازگشت به ايران بعد از سه ماه.

شب شعر در انستيتو گوته

استعفا از سرپرستی پژوهشکده‌ی دانشگاه بوعلی.

پايان نگارش بيوگرافی‌مانندی به نام ميراث که تنها نسخه‌ی دست‌ـ نوشته‌ی آن را علی‌رضا ميبدی به امانت بُرد!

ترک ايران به عنوان اعتراض به سياست‌های رژيم.

سفر به ايالات متحد آمريکا. (اقامت به مدت يک سال).

سخنرانی‌هايی در دانشگاه‌های آمريکا.

۱۳۵۶

انتشار مجموعه‌ی اشعار دشنه در ديس.

برگزيده‌ی اشعار (انتشارات اميرکبير).

۱۳۵۷

دعوت برای سردبيری هفته‌نامه‌ی ايرانشهر به لندن.

ترک ايالات متحد آمريکا.

سفر به انگلستان.

انتشار ۱۲ شماره هفته‌نامه‌ی ايرانشهر با مشکلات فراوان(شهريور ۵۷).

دی‌ماه ۵۷ استعفا می‌دهد. (به علت اختلاف‌هايی با مدير هفته‌نامه).

قصه‌ی دخترای ننه دريا و بارون و قصه‌ی دروازه‌ی بخت به صورت کتاب کودکان.

از مهتابی به کوچه (مجموعه‌ی مقالات).

بازگشت به ايران. (اسفندماه).

کتاب کوچه، انتشارات مازيار، (دفتر اول آ) قطع وزيری.

عضويت در هياءت دبيران کانون نويسنده‌گان ايران.

نشر مقالاتی در مجلات و روزنامه‌ها.

۹ـ۱۳۵۸

سردبير مجله‌ی هفته‌گی کتاب جمعه (بعد از ۳۶ شماره به اجبار تعطيل می‌شود).

نشر مقالاتی در مجلات و روزنامه‌ها.

شب شعر به دعوت انجمن ايران و فرانسه.

مجموعه‌ی اشعار ترانه‌های کوچک غربت.

سخنرانی در باشگاه ارامنه‌ی تهران.

ترجمه‌ی شهريار کوچولو اثر آنتوان دوسنت اگزوپه‌ری در کتاب جمعه.

ترجمه‌ی بگذار سخن بگويم! اثر دوميتيلا دو چونگارا (با همکاری ع. پاشايی).

شب شعر در انستيتو گوته.

کتاب کوچه، انتشارات مازيار (دفتر دوم آ).

نوار صوتی کاشفان فروتن شوکران با شعر و صدای شاعر.

نوار صوتی و کتاب ترانه‌ی شرقی و اشعار ديگر، ترجمه‌ی شعرهايی از فدريکو گارسيا لورکا.

عضو هياءت پنج نفره‌ی دبيران کانون نويسنده‌گان ايران (دوره‌ی دوم).

۱۳۶۰

قصه‌ی خروس زری پيرهن پری و يل و اژدها به صورت کتاب و نوار کاست برای کودکان.

کتاب کوچه، انتشارات مازيار (دفتر سوم آ) قطع وزيری، مجموعاً ۱۰۶۴ صفحه.

از حالا به بعد با همکاری آيدا روی کتاب کوچه کارمی‌کند.

عضو هياءت پنج نفره‌ی دبيران کانون نويسنده‌گان (دوره‌ی سوم).

۱۳۶۱

ترجمه‌ی هايکو، شعر ژاپنی (با ع. پاشايی).

ترجمه‌ی نمايش‌نامه‌ی نصف شب است ديگر، دکتر شوايتزر! اثر ژيلبر سِسبرون.

کتاب کوچه، انتشارات مازيار (دفتر اول الف).

۱۳۶۲

کتاب کوچه، انتشارات مازيار (دفتر دوم الف).

کتاب و نوار صوتی سياه همچون اعماقِ آفريقای خودم. ترجمه و اجرای اشعاری از لنگستون هيوز.

کتاب و نوار صوتی سکوت سرشار از ناگفته‌هاست. ترجمه‌ی آزاد و اجرای اشعاری از مارگوت بيکل.

برگزيده‌ی اشعار (نشر تندر)

کتاب کوچه، انتشارات مازيار، (دفتر سوم الف)

انتشار کتاب‌ها متوقف می‌شود.

۵ـ۱۳۶۳

رمان قدرت و افتخار اثر گراهام گرين را با عنوان عيساديگر، يهودا ديگر! با موخره‌ی مفصلی بازنويسی می‌کند.

استاد محمد مددی سرديس شاملو را با برنز می‌سازد

گفت و شنودی با احمد شاملو به کوشش ناصر حريری.

۱۳۶۶

فيلمنامه‌ی ميراث.

آغاز ترجمه‌ی آزادِ دُنِ آرام اثر ميخاييل شولوخوف.

انتشار ژاپنی کتاب ابراهيم در آتش به ترجمه‌ی شوکو ياناگا در مجله‌ی (توکيو، موسسه‌ی مطالعه‌ی زبان‌ها و فرهنگ‌های آسيا وILCAA آفريقا).

کتاب و نوار صوتی چيدن سپيده‌دم ترجمه‌ی آزاد و اجرای اشعاری از مارگوت بيکل.

۱۳۶۷

سفر به آلمان: ميهمانِ مدعوِ دومين کنگره‌ی بين‌المللی ادبيات: اينترليت ۲ تحت عنوان جهانِ سوم: جهانِ ما در ارلانگن آلمان و شهرهای مجاور.

عزيز نسين، دِرِک والکوت، پدرو شيموزه، لورنا گوديسون و ژوکوندا بِلی و... ديگر مهمانان کنگره.

من دردِ مشترکم، مرا فرياد کن! عنوان سخنرانی شاملو در اين کنگره.

ُ شب شعر در کُل‌لوکيومِ ادبیِ برلين.

سفر به اتريش به دعوت دانشگاه اقتصاد وين و يورو آفريک اينستيتو، برای شب شعر و سخنرانی.

بازگشت به آلمان و اجرای شب شعر در شهر دانشگاهی گيسن.

سفر به سوئد به دعوت انجمن قلم (Pen) و دانشگاه يوته‌بوری.

شب شعر در «خانه‌ی مردم» استکهلم.

ديدار و صرف ناهار با هياءت رييسه‌ی انجمن قلم سوئد.

جلد اول مجموعه‌ی اشعار چاپ آلمان. انتشارات بامداد.

بازگشت به ايران.

۱۳۶۸

جلد دوم مجموعه‌ی اشعار چاپ آلمان. انتشارات بامداد.

اقامت در شهرک دهکده‌ی خانه، کرج.

۱۳۶۹

سفر به آمريکا: ميهمان مدعو سيرا ۹۰ توسط دانشگاه UC برکلی.

سخنرانی‌های نگرانی‌های من و مفاهيم رند و رندی در غزل حافظ.

دو شب شعر در UC برکلی.

شب شعر دانشگاه UCLA لوس‌آنجلس. در رويس هال.

شب شعر و سخنرانی در دانشگاه‌های شيکاگو، آن اربر ميشيگان، کلمبيا، واشنگتن، راتگرز، هاروارد، دالاس و آستين.

عمل جراحی در (يونيورسيتی هاسپيتال) بوستون روی مهره‌های گردن.

سه شب شعر در بوستون و UC برکلی به نفع زلزله زده‌گان ايران.

نگارش روزنامه‌ی سفر ميمنت اثر ايالات متفرقه‌ی امريق (اوکلند کاليفرنيا)

عمل جراحی دوم روی مهره‌های گردن (بوستون).

شب شعر در مدرسه‌ی ارامنه‌ی بوستون.

استاد ميهمان برای تدريس يک ترم در دانشگاه UC برکلی دانشجويان ايرانی به (زبان، شعر و ادبيات معاصر فارسی).

ديدار با پروفسور زاده (برکلی) کاليفرنيا.

دريافت جايزه‌ی Free Expression سازمان حقوق بشر نيويورک Human Rights Watch .

۱۳۷۰

شب شعر به نفع آواره‌گان کُرد عراقی در UC برکلی و UCSC لوس‌آنجلس به همراه محمود دولت‌آبادی (قصه‌خوانی) به دعوت انجمن فرهنگی کُردها (آمريکا).

مجله‌ی زمانه شماره‌ی اول به شاملو اختصاص دارد. (در سن هوزه، کاليفرنيا).

بازگشت از ايالات متحد آمريکا.

شب شعر به نفع آواره‌گان کُرد عراقی در دانشگاه وين (اتريش) به همراه محمود دولت‌آبادی (قصه‌خوانی) به دعوت انجمن فرهنگی کُردها (اروپا).

بازگشت به ايران.

ترجمه‌ی شعرهايی از لنگستون هيوز، اوکتاويو پاز (با حسن فياد).

۱۳۷۱

مجموعه‌ی اشعار مدايح بی‌صله، انتشارات آرش، در سوئد.

انتشار منتخبی از ۴۲ شعر شاملو به زبان ارمنی با نام من دردِ مشترکم در ايروان با ترجمه‌ی نُروان. ناشر: کانون فيلم ارمنستان.

قصه‌های کتاب کوچه، جلد اول در سوئد. انتشارات آرش.

کتاب گفت و شنودی با احمد شاملو، «ديدگاه‌های تازه» توسط ناصر حريری.

تدوين دوباره حرف آی کتاب کوچه براساس متدولوژی جديد.

۱۳۷۲

کتاب گفت‌وگو با احمد شاملو توسط محمد محمدعلی.

مجموعه‌ی جديد همچون کوچه‌يی بی‌انتها ترجمه‌ی شعر جهان (با ۲۰۰ شعر).

ترجمه‌ی مجدد غزل غزل‌های سليمان.

ترجمه‌ی مجدد گيل‌گمش.

انتشار گزينه‌ی اشعار (انتشارات مرواريد) با انتخاب آيدا.

کتاب کوچه، انتشارات مازيار، (دفتر چهارم الف)

۱۳۷۳

انتشار منتخبی از ۱۹ شعر شاملو به زبان سوئدی و فارسی با نام عشق عمومی Allom Fattande Karlik در استکهلم سوئد به ترجمه‌ي آذر محلوجيان. Azar Mahloujian ناشرانتشارات آرش.

انتشار منتخبی از ۱۹ شعر شاملو به زبان فرانسه و فارسی با نام سرودهای در عشق و اميد Hymnes damour et despoir فرانسه به ترجمه‌ی پرويز خضرايی: Ahmad Shamlou Version Francaise, Parviz Khazrai ناشر .Orphe La Diffrence

سفر به سوئد به دعوت ايرانيان مقيم سوئد برای برگزاری شب شعر.

شب شعر در کنسرتوسه به علت بيماری اجرا نمی‌شود.

يک ماه بعد شب شعر در يوته‌بوری.

دو شب شعر در اوسه جيمنازيومِ استکهلم.

از طرف تله‌ويزيون استکهلم با او مصاحبه انجام می‌شود.

بازگشت به ايران

انتشار شعرهای جديدی از حافظ، مولوی و نيما يوشيج به صورت نوار کاست با صدای شاعر.

۱۳۷۴

به پايان بردن ترجمه‌ی دن‌آرام. ۱۷/۷. شروع به بازخوانی و ويراستاری.

کنگره‌ی بزرگداشت احمد شاملو در دانشگاه تورنتو کانادا، روزهای ۲۱ و ۲۲ اکتبر ۱۹۹۵ به سرپرستی انجمن نويسنده‌گان ايرانی کانادا.

انتشار منتخبی از ۶ شعر به زبان اسپانيايی با نام (Aurora) بامداد در مادريد، به ترجمه‌ی کلارا خانِس Clara Janes شاعر اسپانيايی.

۱۳۷۵

عمل جراحی روی عروق گردن انجام می‌شود (۱۹ فروردين).

انتشار پريا و دخترای ننه‌دريا با صدای شاعر. به صورت نوار کاست.

عمل جراحی روی عروق پای راست انجام‌می‌شود (اول اسفند).

۱۳۷۶

عمل جراحی روی عروق پا تکرارمی‌شود. (اول فروردين)

تکثير مجدد حافظ، مولوی، و نيمايوشيج به صورت CD با صدای شاعر.

. انتشار مجموعه‌ی اشعار در آستانه

تکثير مجدد پريا و دخترای ننه دريا به صورت CD با صدای شاعر.

پای راست شاعر را از زانو قطع کردند. ۲۶ اردي‌بهشت، بيمارستان ايران‌مهر.

دفتر هنر، ويژه‌ی احمد شاملو، سال چهارم، شماره ۸، مهرماه. در آمريکا. صاحب امتياز و سردبير بيژن اسدی پور، در .USA، NJ

کتاب کوچه، انتشارات مازيار، دفتر پنجم الف. قطع وزيری ۱۶۵۲ صفحه.

دفتر هنر، ويژه‌ی تقی مدرسی و احمد شاملو، سال چهارم، شماره ۹، اسفند . ۱۳۷۶. در آمريکا . صاحب امتياز و سردبير بيژن اسدی پور. در USA، NJ

در جدال با خاموشی، منتخب اشعار، اسفندماه. انتشارات سخن.

۱۳۷۷

ترجمه‌ی جديد گيل‌گمش را به پايان می‌برد.

بُن‌بست‌ها و ببرهای عاشق، منتخب اشعار. انتشارات يوشيج‌ـ ثالث.

کتاب کوچه، حرف ب، مجلد اول، انتشارات مازيار.

منتخبی از ۲۸ شعر شاملو به سوئدی: Baran Forlag Stockjolm, Dikter om Natten (شعرهای شبانه) Orers: Janne Carlsson & Said Moghadam

.کتاب کوچه (حرف ب) مجلد دوم ، انتشارات مازيار. قطع وزيری

کتاب کوچه (حرف ب) مجلد سوم ، انتشارات مازيار. قطع وزيری .

کتاب کوچه (حرف آ) در يک جلد. انتشارات مازيار.

۱۳۷۸

۱۳۷۸ کتاب کوچه (حرف آ) در يک مجلد، انتشارات مازيار . قطع وزيری ۱۰۶۰ صفحه.

کتاب کوچه (حرف الف) جلد اول، انتشارات مازيار . قطع وزيری ۹۱۲ صفحه.

کتاب کوچه (حرف الف) جلد دوم، (اول فروردين).انتشارات مازيار . قطع وزيری.

کتاب کوچه (حرف پ) جلد اول، (اول فروردين).انتشارات مازيار . قطع وزيری.

کتاب کوچه (حرف پ) جلد دوم، انتشارات مازيار . قطع وزيری ۱۳۴۲ صفحه.

مجموعه‌ی آثار احمد شاملو دفتر يکم : شعر بخش اول انتشارات زمانه

مجموعه‌ی آثار احمد شاملو دفتر يکم : شعر بخش دوم انتشارات زمانه ( از قطعنامه تا در آستانه )

مدايح بی صله (مجموعه‌ی اشعار) انتشارات زمانه ( چاپ اول در ايران)

منتخبی از ۳۲ شعر شاملو به سوئدی borlom karleken در ۸۵ صفحه Baran Forlag Stockholm 1999 i tolking av: Janne Carlsson & Said Moghadam

منتخبی از ۲۷ شعر شاملو به سوئدی
OM jag vore vatten Azar Mahloujian

دريافت جايزه‌ي Stig Dagerman، آذر محلوجيان جايزه را به نمايندگی دريافت می‌کند.

۱۳۷۹

کتاب کوچه (حرف ت) جلد اول، انتشارات مازيار، قطع وزيری، ۵۹۶ صفحه.

حديث بی‌قراری‌ی ماهان ( مجموعه شعر) انتشارات مازيار.

پايان ترجمه‌های سه نمايشنامه از فدريکو گارسيا لورکا.
خانه‌ی برناردا آلبا
عروسی‌ی خون ( با بازبينی مجدد)
يرما.

منتخبی از اشعار Nima Yushij , Sohrab Sepehri , Ahmad Shamlu به زبان اسپانيائی
Tres poetas persas contemporaneo
ناشر Icaria Poesia
Traduccion de Clara Janes , Sahan y Ahmad Taheri
.edicion ,abril 2000

ساعت ۹ غروب روز يکشنبه ۲ مرداد در منزلش در دهکده روح‌اش پرواز کرد و از شکنجه‌ی تن آزاد شد.

۱۳۸۰

قصه‌های کتاب کوچه، چاپ اول، انتشارات مازيار.

کتاب کوچه، حرف ت، جلد دوم و اضافات، انتشارات مازيار، چاپ اول.

 

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


عشق عمومی
21 / 4 / 1394 ساعت 16:31 | بازدید : 5236 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

اشک رازيست

                 لبخند رازيست

                               عشق رازيست

اشک آن شب لبخند عشقم بود

 

قصه نيستم که بگويي

           نغمه نيستم که بخواني

                     صدا نيستم که بشنوي

                                يا چيزي چنان که ببيني

                                                 يا چيزي چنان که بداني...

من درد مشترکم

                         مرا فرياد کن.

 

درخت با جنگل سخن مي گويد

                علف با صحرا

                        ستاره با کهکشان

                                  و من با تو سخن مي گويم

 

نامت را به من بگو

                         دستت را به من بده

حرفت را به من بگو

                          قلبت را به من بده

 

من ريشه هاي ترا دريافته ام

با لبانت براي همه لبها سخن گفته ام

                    و دست هايت با دستان من آشناست

 

در خلوت روشن با تو گريسته ام

براي خاطر زندگان

                و در گورستان تاريک با تو خوانده ام

زيباترين سرودها را

                     زيرا که مردگان اين سال

                                         عاشق ترين زندگان بودند

 

دستت را به من بده

                     دست هاي تو با من آشناست

 

اي دير يافته با تو سخن مي گويم

بسان ابر که با توفان

                   بسان علف که با صحرا

                                       بسان باران که با دريا

                                                     بسان پرنده که با بهار

                                             بسان درخت که با جنگل سخن مي گويد

زيرا که من

           ريشه هاي تو را دريافته ام

زيرا که صداي من

                     با صداي تو آشناست.

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


زیباترین حرفت رابگو
21 / 4 / 1394 ساعت 16:31 | بازدید : 4743 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

زیباترین حرفت را بگو

شکنجه ی پنهان ِ سکوت ات را آشکاره کن

و هراس مدار از آنکه بگویند

                                ترانه یی بی هوده می خوانید . ــ

چرا که ترانه ی ما

                      ترانه ی بی هوده گی نیست

چرا که عشق

                  حرفی بی هوده نیست .

 

حتی بگذار آفتاب نیز بر نیاید

به خاطر ِ فردای ما اگر

                        بر ماش منتی ست ؛

چرا که عشق

                    خود فرداست

                                        خود همیشه است .

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تو را به جای همه زنانی که نشناخته‌ام دوست می‌دارم
21 / 4 / 1394 ساعت 16:31 | بازدید : 4581 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

تو را به جای همه زنانی که نشناخته‌ام دوست می‌دارم
تو را به جای همه روزگارانی که نمی‌زیسته‌ام دوست می‌دارم
برای خاطر عطر گسترده بیکران و برای خاطر عطر نان گرم
برای خاطر برفی که آب می‌شود، برای خاطر نخستین گل
برای خاطر جانوران پاکی که آدمی‌نمی‌رماندشان
تو را برای خاطر دوست داشتن دوست می‌دارم
تو را به جای همه زنانی که دوست نمی‌دارم دوست می‌دارم.
.جز تو، که مرا منعکس تواند کرد؟ من خود، خویشتن را بس اندک می‌بینم.
بی تو جز گستره بی کرانه نمی‌بینم میان گذشته و امروز.
از جدار آینه خویش گذشتن نتوانستم
می‌بایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم
راست از آنگونه که لغت به لغت از یادش می‌برند.
.
تو را دوست می‌دارم برای خاطر فرزانگیت که از آن من نیست
تو را برای خاطر سلامت
به رغم همه آن چیزها که به جز وهمی‌نیست دوست می‌دارم
برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمی‌دارم
تو می‌پنداری که شکی، حال آنکه به جز دلیلی نیستی
تو همان آفتاب بزرگی که در سر من بالا می‌رود
بدان هنگام که از خویشتن در اطمینانم.
.
اثر پل الوار و ترجمه احمد شاملو

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نقد هیوا مسیح بر حرف شفیعی کدکنی درباره‌ی شاملو در «گوهران»
21 / 4 / 1394 ساعت 16:31 | بازدید : 4827 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

نقد هیوا مسیح بر تعابیری که محمدرضا شفیعی کدکنی در کتاب «با چراغ و آینه» درباره‌ی احمد شاملو به کار برده، در شماره‌ی جدید فصلنامه‌ی شعر «گوهران» منتشر شد.

به گزارش خبرنگار ادبیات و نشر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، شماره‌ی 28 و 29 این فصلنامه، در پنج بخش «گوهریان»، «ویژه‌ی شعر ناب»، «شعر ایران»، «شعر جهان» و «معرفی کتاب» منتشر شده است.

در بخش «شعر ایران»، نقد هیوا مسیح بر تعابیری که محمدرضا شفیعی کدکنی در کتاب «با چراغ و آینه» درباره‌ی احمد شاملو به کار برده، با عنوان «حاشیه‌ای بر این سخن استاد در باب شعر احمد شاملو در کتاب «با چراغ و آینه»؛ شاملو این فرزند زنازاده‌ی شعر و تغییر رتوریک شعر فارسی» درج شده است.

در بخش‌هایی از این یادداشت آمده است: «باز از خود می‌پرسم لحن عصبی و تند استاد کدکنی و این صفت‌بخشی دون شأن ایشان و شعر و شاعری و شاملو، برای چیست؟ چرا استاد دو بار این صفت مرکب را تکرار می‌کند: «فرزند زنازاده‌ی شعر»، آن هم با این تأکید شگفت‌آور که :«ولی این حرف‌ها را نه برای انتشار در جایی گفتم و نه ...» اما چگونه است که امروز رضایت به انتشار چنین حرف‌هایی داده‌اند؟ گیرم در قالب نامه به دوستی ناشناس، از توکیو. تعارف نکنیم، چاپ این نوشته نشان از باور عمیق استاد به این سخن خود است، چرا که به اراده‌ی ایشان منتشر شده است. پس یعنی بخوانید و بدانید که شاملو چنین شاعری است؛ اگر چه ما او را در جایگاه بلندی می‌دانیم و می‌بینیم. بنده در کلِ آن مقاله و نامه که تکمله‌ی همان بخش در کتاب با «چراغ و آینه» است، بحثی ندارم. اگرچه ممکن است اختلاف‌نظرهایی هم داشته باشیم و چه بسا نظر بنده نزد استاد پشیزی هم نیارزد، ولی این صفت چیست که از زبان یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌های فرهنگی کشور نقل می‌شود؟...

چیدمان این حرف‌ها و حرف‌های زیادی که در مجال این یادداشت نیست و در آن کتاب هست، در کنار هم و رسیدن به این‌که: «ولی این فرزند زنازاده‌ی شعر فارسی» یعنی احمد شاملو و شعر شاملوست که همه چیز شعر فارسی معاصر را بر هم زده است و ... و باز این‌طور فکر می‌کنم که نه. اشتباهی رخ داده است. این سخن استاد دکتر شفیعی کدکنی نیست. چشم را می‌بندم و این حرف دکتر کدکنی از ذهنم می‌گذرد:

- «کدام آدم باشرف و عاقلی می‌تواند منکر چنین استعداد و پشتکاری شود و اگر بشود، آیا آبروی خودش را بر باد نداده؟» ... و این بیت مولوی از خاطر گذشت:

گفت اگر آسان نماید این به تو

این‌چنین آسان یکی سوره بگو

و این خیال که ای کاش در کنار آن سلیمان ادب فارسی، استاد کدکنی بودم و از خود ایشان می‌شنیدم این ماجرا را که چرا چنین؟! زیرا:

با سلیمان پای در دریا بنه

تا چو داوود آب سازد صد زره»

در بخش «شعر ایران» این فصلنامه همچنین نوشتارهایی از ابوالحسن نجفی و حسین پاینده منتشر شده است.

شماره‌ی جدید «گوهران» پس از یک سال و چند ماه وقفه منتشر شده است. پیش‌تر سعیده آبشناسان، سردبیر و مدیرمسؤول گوهران، درباره‌ی توقیف این نشریه‌ به ایسنا گفته بود: «در زمان توقیف، هیچ دلیل رسمی‌ای عنوان نشد و فقط گفتند که دیگر نباید این نشریه منتشر شود، در حالی‌که این فصلنامه هیچ اخطاری در کارنامه خود نداشت.»

شماره‌ی 28 و 29 فصلنامه‌ی «گوهران» در 192 صفحه با قیمت 6500 تومان منتشر شده است.

انتهای پیام

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


من و تو انسان را رعایت کرده‌ایم
21 / 4 / 1394 ساعت 16:31 | بازدید : 4957 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

آنگاه که خوش‌تراش‌ترین تن‌ها را به سکه سیمی
توان خرید،
مرا
-
دریغا دریغ-
هنگامی که به کیمیای عشق
احساس نیاز
می‌افتد
همه آن دم است
همه آن دم است.
قلبم را در مجری کهنه‌ئی
پنهان می‌کنم
در اتاقی که دریچه‌ئیش
نیست.
از مهتابی
به کوچه تاریک
خم می‌شوم
و به جای همه نومیدان
می‌گریم.
آه
من
حرام شده‌ام!
با این همه-أی قلب در به در!-
از یاد مبر
که ما
-
من و تو-
عشق را رعایت کرده‌ایم،
از یاد مبر
که ما
-
من و تو-
انسان را
رعایت کرده‌ایم،
خود اگر شاهکار خدا بود
یا نبود.

 

"احمد شاملو"

سه سرود برای آفتاب / چلچلی


(متن کامل شعر در ادامه مطلب)

 متن کامل:


من آن مفهوم مجرد را جسته‌ام.

پای در پای آفتابی بی‌مصرف
که پیمانه می‌کنم
با پیمانه روزهای خویش که به چوبین کاسه جذامیان ماننده است،
من آن مفهوم مجرد را جسته‌ام
من آن مفهوم مجرد را می‌جویم.
پیمانه‌ها به چهل رسید و از آن برگذشت.
افسانه‌های سر گردانیت
-
ای قلب در به در!-
به پایان خویش نزدیک می‌شود.


بی هوده مرگ
به تهدید
چشم می دراند:
ما به حقیقت ساعت‌ها
شهادت نداده‌ایم
جز به گونه‌ی این رنج‌ها
که از عشق‌های رنگین آدمیان
به نصیب برده‌ایم
چونان خاطره‌ئی هر یک
در میان نهاده
از نیش خنجری
با درختی.
با این همه از یاد مبر
که ما
-
من وتو-
انسان را
رعایت کرده‌أیم
(خود اگر
شاهکار خدا بود
یا نبود(،
و عشق را
رعایت کرده‌ایم.


در باران و به شب
به زیر دو گوش ما
در فاصله‌ئی کوتاه از بسترهای عفاف ما
روسبیان
به اعلام حضور خویش
آهنگ‌های قدیمی را
باسوت
می‌زنند.
)
در برابر کدامین حادثه
آیا
انسان را
دیده‌أی 
با عرق شرم
بر جبینش؟(


آنگاه که خوش‌تراش‌ترین تن‌ها را به سکه سیمی
توان خرید،
مرا
-
دریغا دریغ-
هنگامی که به کیمیای عشق
احساس نیاز
می‌افتد
همه آن دم است
همه آن دم است.
قلبم را در مجری کهنه‌ئی
پنهان می‌کنم
در اتاقی که دریچه‌ئیش
نیست.
از مهتابی
به کوچه تاریک
خم می‌شوم
و به جای همه نومیدان
می‌گریم.
آه
من
حرام شده‌ام!
با این همه-أی قلب در به در!-
از یاد مبر
که ما
-
من و تو-
عشق را رعایت کرده‌ایم،
از یاد مبر
که ما
-
من و تو-
انسان را
رعایت کرده‌ایم،
خود اگر شاهکار خدا بود
یا نبود.

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دیدگاه جالب شفیعی کدکنی درباره احمد شاملو
21 / 4 / 1394 ساعت 16:31 | بازدید : 4673 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

شهرت و اعتبار شاملو نتیجه پنجاه ـ شصت سال حضور مستمر در روزنامه‌هاست

مدتی حزب توده شاملو را بزرگ می‌کرد، بعد سلطنت‌طلب‌ها، بعد چریک‌ها، حالا هم ناراضیان از اوضاع کنونی. و این بزرگ کردن‌ها به هیچ وجه صددرصد به شعر او مربوط نیست، مربوط به موقع‌شناسی اوست و به قول خودش «سفارش زمانه» را پذیرفتن.(ادامه مطلبـ)

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


میعاد
21 / 4 / 1394 ساعت 16:31 | بازدید : 6083 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
در فراسوی مرز های تن ات تو را دوست می دارم.

آینه ها و شب پره های مشتاق را به من بده

روشنی آب و شراب را

آسمان بلند و کمان گشادهی پل

پرنده ها و قوس و قزح را به من بده

و راه آخرین را

                   در پرده یی که می زنی مکرّر کن.

در فراسوی مرزهای تن ام

                                 تو را دوست می دارم.

در آن دور دست بعید

                          که رسالت اندام ها پایان می پذیرد

و شعله و شور وتپش ها و خواهش ها به تمامی فرو می نشیند

و هر معنا قالب لفظ را وا می گذارد

چنان روحی که جسد را در پایان سفر،

                               تا به هجوم کرکس های پایانش وانهد…

در فراسوهای عشق

                    تو را دوست می دارم،

                                             در فراسوهای پرده و رنگ.

در فراسوهای پیکر هایمان با من وعده ی دیداری بده.

 

|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


نگاه كن چه فرو تنانه بر خاك مي گسترد
21 / 4 / 1394 ساعت 16:31 | بازدید : 4782 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

نگاه كن چه فرو تنانه بر خاك مي گسترد

آنكه نهال نازك دستانش

از عشق

خداست

و پيش عصيانش

بالاي جهنم

پست است.

آن كو به يكي « آري » مي ميرد

نه به زخم صد خنجر،

مگر آنكه از تب وهن

دق كند.

 

قلعه يي عظيم

كه طلسم دروازه اش

كلام كوچك دوستي است.

 

(2)

انكار ِ عشق را

چنين كه بر سر سختي پا سفت كرده اي

دشنه مگر

به آستين اندر

نهان كرده باشي.-

كه عاشق

اعتراف را چنان به فرياد آمد

كه وجودش همه

بانگي شد.

 

(3)

نگاه كن

چه فرو تنانه بر در گاه نجابت

به خاك مي شكند

رخساره اي كه توفانش

مسخ نيارست كرد.

چه فروتنانه بر آستانه تو به خاك مي افتد

آنكه در كمر گاه دريا

دست

حلقه توانست كرد.

نگاه كن

چه بزرگوارانه در پاي تو سر نهاد

آنكه مرگش

ميلاد پر هيا هوي هزار شهرزاده بود.

نگاه كن!

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


بررسی چهره زن در اشعار شاملو
21 / 4 / 1394 ساعت 16:31 | بازدید : 4824 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
برای بررسی چهره زن در شعر احمد شاملو لازم است ابتدا نظری به پیشینیان او بیندازیم. در ادبیات کهن ما، زن حضوری غایب دارد و شاید بهترین راه برای دیدن چهره او پرده برداشتن از مفهوم صوفیانه عشق باشد. مولوی عشق را به دو پاره مانعه الجمع روحانی و جسمانی تقسیم می‌کند. مرد صوفی باید از لذتهای جسمانی دست شسته، تحت ولایت مرد مرشد خانه دل را از عشق به خدا آکنده سازد. زن در آثار او همه جا مترادف با عشق جسمانی و نفس حیوانی شمرده شده و مرد عاشق باید وسوسه عشق او را در خود بکشد: عشق آن زنده گزین کو باقی است. بر عکس در غزلیات حافظ عشق به معشوقه‌ای زمینی تبلیغ می‌شود و عشق صوفیانه فقط چون فلفل و نمکی به کار می‌رود. با این وجود عشق زمینی حافظ نیز جنبه غیر جسمانی دارد.

مرد عاشق فقط نظر باز است و به جز از غبغب به بالای معشوق به چیزی نظر ندارد. و زن معشوق نه فقط از جسم بلکه از هر گونه هویت فردی نیز محروم است. تازه این زن خیالی چهره‌ای ستمگر و دستی خونریز دارد و افراسیاب وار کمر به قتل عاشق سیاوش خویش می‌بندد:
شاه ترکان سخن مدعیان می شنود شرمی از مظلمه خون سیاوشش باد
در واقعیت مرد ستمگر است و زن ستم کش ولی در خیال نقش‌ها عوض می‌شوند تا این گفته روانشناسان ثابت شود که دیگر آزاری آن روی سکه خودآزاری است. با ظهور ادبیات نو زن رخی می‌نماید و پرده تا حدی از عشق روحانی مولوی و معشوقه خیالی حافظ برداشته می‌شود. نیما در منظومه «افسانه» به تصویر پردازی عشقی واقعی و زمینی می‌نشیند: عشقی که هویتی مشخص دارد و متعلق به فرد و محیط طبیعی و اجتماعی معینی است.

چوپان زاده‌ای در عشق شکست خورده در دره‌های دیلمان نشسته و همچنان که از درخت امرود و مرغ کاکلی و گرگی که دزدیده از پس سنگی نظر می‌کند یاد می‌نماید، با دل عاشق پیشه خود یعنی افسانه در گفت و گوست.
نیما از زبان او می گوید:

حافظا این چه کید و دروغی‌ست
کز زبان می و جام و ساقی‌ست
نالی ار تا ابد باورم نیست
که بر آن عشق بازی که باقی‌ست
من بر آن عاشقم که رونده است


برگسترده همین مفهوم نوین از عشق است که به شعرهای عاشقانه احمد شاملو می‌رسیم. من با الهام از یادداشتی که شاعر خود بر چاپ پنجم هوای تازه در سال ۱۳۵۵ نوشته، شعرهای عاشقانه او را به دو دوره رکسانا و آیدا تقسیم می‌کنم.
رکسانا یا روشنک نام دختر نجیب زاده‌ای سغدی است که اسکندر مقدونی او را به زنی خود در آورد. شاملو علاوه بر اینکه در سال ۱۳۲۹ شعر بلندی به همین نام سروده، در برخی از شعرهای تازه نیز رکسانا به نام یا بی نام یاد می‌کند. او خود می‌نویسد: رکسانا، با مفهوم روشن و روشنایی که در پس آن نهان بود، نام زنی فرضی شد که عشقش نور و رهایی و امید است. زنی که می‌بایست دوازده سالی بگذرد تا در آن آیدا در آینه شکل بگیرد و واقعیت پیدا کند. چهره‌ای که در آن هنگام هدفی مه آلود است، گریزان و دیر به دست و یا یکسره سیمرغ و کیمیا. و همین تصور مایوس و سرخورده است که شعری به همین نام را می‌سازد، یاس از دست یافتن به این چنین هم نفسی .
در شعر رکسانا، صحبت از مردی است که در کنار دریا در کلبه‌ای چوبین زندگی می‌کند و مردم او را دیوانه می‌خوانند. مرد خواستار پیوستن به رکسانا روح دریاست، ولی رکسانا عشق او را پس می‌زند:

بگذار هیج کس نداند، هیچ کس نداند تا روزی که سرانجام، آفتابی .
که باید به چمن‌ها و جنگل‌ها بتابد ، آب این دریای مانع را
بخشکاند و مرا چون قایقی فرسوده به شن بنشاند و بدین گونه،
روح مرا به رکسانا روح دریا و عشق و زندگی باز رساند.
عاشق شکست خورده که در ابتدای شعر چنین به تلخی از گذشته یاد کرده :
بگذار کسی نداند که چگونه من به جای نوازش شدن، بوسیده شدن،
گزیده شده ام !

اکنون در اواخر شعر از زبان این زن مه آلوده چنین به جمع بندی از عشق شکست خورده خود می‌نشیند:

و هر کس آنچه را که دوست می‌دارد در بند می‌گذارد
و هر زن مروارید غلطان را
به زندان صندوق محبوس می‌دارد


در شعر "غزل آخرین انزوا" (۱۳۳۱) بار دیگر به نومیدی فوق بر می‌خوریم:

عشقی به روشنی انجامیده را بر سر بازاری فریاد نکرده،
منادی نام انسان
و تمامی دنیا چگونه بوده ام ؟


در شعر "غزل بزرگ" (۱۳۳۰) رکسانا به "زن مهتابی" تبدیل می شود و شاعر پس از اینکه او را پاره دوم روح خود می خواند، نومیدانه می‌گوید:

و آن طرف
در افق مهتابی ستاره رو در رو
زن مهتابی من ...
و شب پر آفتاب چشمش در شعله‌های بنفش درد طلوع می‌کند:
مرا به پیش خودت ببر!
سردار بزرگ رویاهای سپید من!
مرا به پیش خودت ببر!


در شعر "غزل آخرین انزوا" رابطه شاعر با معشوقه خیالیش به رابطه کودکی نیازمند محبت مادری ستمگر مانده می‌شود:

چیزی عظیم‌تر از تمام ستاره‌ها، تمام خدایان: قلب زنی که مرا کودک دست نواز دامن خود کند! چرا که من دیرگاهیست جز این هیبت تنهایی که به دندان سرد بیگانگی جویده شده است نبوده‌ام
جز منی که از وحشت تنهایی خود فریاده کشیده است، نبوده‌ام ....


نام دیگر رکسانا زن فرضی "گل کو" است که در برخی از شعرهای تازه به او اشاره شده. شاعر خود در توضیح کلمه گل‌کو می‌نویسد: "گل کو" نامی است برای دختران که تنها یک بار در یکی از روستاهای گرگان (حدود علی آباد) شنیده‌ام .

می‌توان پذیرفت که گل کو باشد... همچون دخترکو که شیرازیان می‌گویند، تحت تلفظی که برای من جالب بود و در یکی دو شعر از آن بهره جسته‌ام گل کوست. و از آن نام زنی در نظر است که می‌تواند معشوقی یاه همسر دلخواهی باشد. در آن اوان فکر می‌کردم که شاید جز "کو" در آخر اسم بدون اینکه الزاماً معنوی لغوی معمولی خود را بدهد، می‌تواند به طور ذهنی حضور نداشتن، در دسترس نبودن صاحب نام را القا کند.
رکسانا و گل گوهر دو زنی فرضی هستند با این تفاوت که اولی در محیط مالیخولیایی ترسیم می‌شود، حال آنکه دومی در صحنه مبارزه اجتماعی عرض اندام کرده، به صورت "حامی" مرد انقلاب در می‌آید.
در شعر "مه" (۱۳۳۲) می‌خوانیم:

در شولای مه پنهان، به خانه می‌رسم. گل کو نمی‌داند.
مرا ناگاه
در درگاه می‌بیند.
به چشمش قطره اشکی بر لبش لبخند، خواهد گفت:
بیابان را سراسر مه گرفته است ... با خود فکر می‌کردم
که مه
گر همچنان تا صبح می‌پایید
مردان جسور از خفیه‌گاه خود
به دیدار عزیزان باز می‌گشتند.


مردان جسور به مبارزه انقلاب روی می‌آوردند و چون آبایی معلم ترکمن صحرا شهید می‌شوند و وظیفه دخترانی چون گل کو به انتظار نشستن و صیقل دادن سلاح انتقام آبایی‌ها شمرده می‌شود.
در شعر دیگری به نام "برای شما که عشقتان زندگی ست" (ص۱۳۳) ما با مبارزه ای آشنا می‌شویم که بین مردان و دشمنان آنها وجود دارد و شاعر از زنان می‌خواهد که پشت جبهه مردان باشند و به آوردن و پروردن شیران نر قناعت کنند:

شما که به وجود آورده‌اید سالیان را
قرون را
و مردانی زده‌اید که نوشته‌اند بر چوبه دار
یادگارها
و تاریخ بزرگ آینده را با امید
در بطن کوچک خود پروریده‌اید
و به ما آموخته‌اید تحمل و قدرت را در شکنجه‌ها
و در تعصب‌ها
چنین زنانی حتی زیبایی خود را وامدار مردان هستند:
شما که زیبایید تا مردان
زیبایی را بستایند
و هر مرد که به راهی می‌شتابد
جادویی نوشخندی از شماست
و هر مرد در آزادگی خویش
به زنجیر زرین عشقی‌ست پای بست


اگرچه زنان روح زندگی خوانده می‌شوند، ولی نقش آفرینان واقعی مردان هستند:

شما که روح زندگی هستید
و زندگی بی شما اجاقی‌ست خاموش:
شما که نغمه آغوش روحتان
در گوش جان مرد فرحزاست
شما که در سفر پرهراس زندگی، مردان را در آغوش خویش آرامش بخشیده‌اید
و شما را پرستیده است هر مرد خودپرست،
عشقتان را به ما دهید.
شما که عشقتان زندگی‌ست!
و خشمتان را به دشمنان ما
شما که خشمتان مرگ است!


در شعر معروف "پریا" (۱۳۳۲) نیز زنان قصه یعنی پریان را می‌بینم که در جنگ میان مردان اسیر با دیوان جادوگر جز خیال پردازی و ناپایداری و بالاخره گریه و زاری کاری ندارد.
در مجموعه شعر "باغ آینه" که پس از «هوای تازه» و قبل از «آیدا در آینه» چاپ شده، شاعر را می‌بینم که کماکان در جستجوی پاره دوم روح و زن همزاد خود می‌گردد:

من اما در زنان چیزی نمی‌یابم گر آن همزاد را روزی نیابم ناگهان خاموش (کیفر ۱۳۳۴)

این جست و جو عاقبت در "آیدا در آینه" به نتیجه می‌رسد:

من و تو دو پاره یک واقعیتیم (سرود پنجم،)

"آیدا در آینه" را باید نقطه اوج شعر شاملو به حساب آورد . دیگر در آن از مشق‌های نیمایی و نثرهای رمانتیک، اثری نیست و شاعری سبک و زبان خاص خود را به وجود آورده است. نحوه بیان این شعرها ساده است و از زبان فاخری که به سیاق متون قدیمی در آثار بعدی شاملو غلبه دارد چندان اثری نیست. شاعر شور عشق تازه را سرچشمه جدید آفرینش هنری خود می‌بیند:

نه در خیال که رویاروی می‌بینم
سالیانی بارور را که آغاز خواهم کرد
خاطره‌ام که آبستن عشقی سرشار است
کیف مادر شدن را در خمیازه‌های انتظار طولانی
مکرر می‌کند.
...
تو و اشتیاق پر صداقت تو
من و خانه مان
میزی و چراغی. آری
در مرگ آورترین لحظه انتظار
زندگی را در رویاهای خویش دنبال می‌گیرم؛
در رویاها
و در امیدهایم !


(و همچنین نگاه کنید به شعر "سرود آن کس که از کوچه به خانه باز می گرد"،" و حسرتی") از کتاب مرثیه‌های خاک که در آن عشق آیدا را به مثابه زایشی در چهل سالگی برای خود می‌داند.) عشق به آیدا در شرایطی رخ می‌دهد که شاعر از آدم‌ها و بویناکی دنیاهاشان خسته شده و طالب پناهگاهی در عزلت است :

مرا دیگر انگیزه سفر نیست
مرا دیگر هوای سفری به سر نیست
قطاری که نیمه شبان نعره کشان از ده ما می‌گذرد
آسمان مرا کوچک نمی‌کند
و جاده‌ای که از گرده پل می‌گذرد
آرزوی مرا با خود به افق‌های دیگر نمی‌برد
آدم‌ها و بویناکی دنیاهاشان یکسر
دوزخی ست در کتابی که من آن را
لغت به لغت از بر کرده‌ام
تا راز بلند انزوا را دریابم (جاده ای آن سوی پل)
این عشق برای او به مثابه بازگشت از شهر به ده و از اجتماع به طبیعت است.
و آغوشت
اندک جایی برای زیستن
اندک جایی برای مردن
و گریز از شهر که با هزار انگشت، به وقاحت پاکی آسمان را متهم می‌کند (آیدا در آینه)


و همچنین :

عشق ما دهکده‌ای است که هرگز به خواب نمی‌رود
نه به شبان و
نه به روز .
و جنبش و شور و حیات
یک دم در آن فرو نمی‌نشیند (سرود پنجم)


رکسانا زن مه آلود اکنون در آیدا بدن می‌یابد و چهره‌ای واقعی به خود می‌گیرد :

بوسه‌های تو
گنجشکان پرگوی باغند
و پستانهایت کندوی کوهستان هاست (سرود برای سپاس و پرستش )
کیستی که من این گونه به اعتماد
نام خود را
با تو می‌گویم
کلید خانه‌ام را
در دستت می‌گذارم
نان شادی‌هایم را
با تو قسمت می‌کنم
به کنارت می‌نشینم و بر زانوی تو
این چنین آرام
به خواب می‌روم (سرود آشنایی )


حتی شب که در شعرهای گذشته (و همچنین آینده) مفهومی کنایی داشت و نشانه اختناق بود اکنون واقعیت طبیعی خود را باز می‌یابد:

تو بزرگی مثه شب.
اگر مهتاب باشه یا نه .
تو بزرگی
مثه شب
خود مهتابی تو اصلاً خود مهتابی تو
تازه وقتی بره مهتاب و
هنوز
شب تنها، باید
راه دوری رو بره تا دم دروازه روز
مثه شب گود و بزرگی، مثه شب، (من و تو، درخت و بارون ...)


شیدایی به آیدا در کتاب بعدی شاملو "آیدا درخت و خنجر و خاطره" چنین نقطه‌ای کمال خود می‌رسد:

نخست
دیر زمانی در او نگریستم
چندان که چون نظر از وی بازگرفتم در پیرامون من
همه چیزی
با هیات او در آمده بود.
آن گاه دانستم که مرا دیگر
از او
گریز نیست (شبانه)


ولی سرانجام با بازگشت اجباری شاعر از ده به شهر به مرحله آرامش خود باز می‌گردد:

و دریغا بامداد
که چنین به حسرت
دره سبز را وانهاد و
به شهر باز آمد؛
چرا که به عصری چنین بزرگ
سفر را
در سفره نان نیز ، هم بدان دشواری به پیش می‌باید برد.
که در قلمرو نام .(شبانه)


شاملو از آن پس از انزوا بیرون می‌آید و دفترهای جدید شعر او چون "دشنه در دیس"، "ابراهیم در آتش"، "کاشفان فروتن شوکران" و "ترانه‌های کوچک غربت" توجه او را به مسایل اجتماعی و به خصوص مبارزه مسلحانه چریکی شهری در سالهای پنجاه نشان می‌دهد. با وجود اینکه در این سالها بر خلاف سالهای بیست و سی که شعر به شما که عشقتان زندگی‌ست در آن سروده شده بود، زنان روشنفکر نقش مستقلی در مبارزه اجتماعی بازی می‌کنند، ولی در شعرهای شاملو از جاپای مرضیه احمدی اسکویی در کنار احمد زیبرم اثری نیست.
چهره زن در شعر شاملو به تدریج از رکسانا تا آیدا بازتر می‌شود، ولی هنوز نقطه‌های حجاب وجود دارند. در رکسانا زن چهره‌ای اثیری و فرضی دارد و از یک هویت واقعی فردی خالی است. به عبارت دیگر شاملو هنوز در رکسانا خود را از عشق خیالی مولوی و حافظ رها نکرده و به جای اینکه در زن انسانی با گوشت و پوست و احساس و اندیشه و حقوق اجتماعی برابر مردان ببیند، او را چون نمادی به حساب می‌آورد که نشانه مفاهیم کلی چون عشق و امید و آزادی است.
در آیدا چهره زن بازتر می‌شود و خواننده در پس هیات آیدا، انسانی با جسم و روح و هویت فردی می‌بیند.
در اینجا عشق یک تجربه مشخص است و نه یک خیال پردازی صوفیانه یا مالیخولیایی رمانتیک. و این درست همان مشخصه‌ای است که ادبیات مدرن را از کلاسیک جدا می‌کند. توجه به "مشخص" و "فرد" و "نوع" و پرورش شخصیت به جای تیپ سازی.
با این همه در "آیدا در آینه" نیز ما قادر نیستم که به عشقی برابر و آزاد بین دو دلداده دست یابیم.
شاملو در ای عشق به دنبال پناهگاهی می‌گردد، یا آنطور که خود می‌گوید معبدی (جاده آن سوی پل) یا معبدی(ققنوس در باران) و آیدا فقط برای آن هویت می‌یابد که آفریننده این آرامش است.
شاید رابطه فوق را بتوان متاثر از بینشی نسبت به پیوند عاشقانه زن و مرد داشته و هنوز هم دارد. بنابراین نظر، دو دلداده چون دو پاره ناقص انگاشته می‌شوند که تنها در صورت وصل می‌توانند به یک جز کامل و واحد تبدیل شوند (تعابیری چون دو نیمه یک روح، زن همزاد و دو پاره یک واقعیت که سابقاً ذکر شد از همین بینش آب می‌خورند) به اعتقاد من عشق (مکمل‌ها) در واقع صورت خیالی نهاد خانواده و تقسیم کار اجتماعی بین زنان خانه دار و مرد شاغل است و بردگی روحی ناشی از آن جز مکمل بردگی اقتصادی زن می‌باشد و عشق آزاد و برابر، اما پیوندی است که دو فرد با هویت مجزا و مستقل وارد آن می‌شوند و استقلال فردی و وابستگی عاطفی و جنسی فدای یکدیگر نمی‌شوند.
باری از یاد نباید برد که در میان شعرای معروف معاصر به استثنای فروغ فرخزاد، احمد شاملو تنها شاعری باشد که زنی با گوشت و پوست و هویت فردی به نام آیدا در شعرهای او شخصیت هنری می‌یابد و داستان عشق شاملو و او الهام بخش یکی از بهترین مجموعه‌های شعر معاصر ایران می‌شود.
در شعر دیگران غالباً فقط می‌توان از عشق‌های خیالی وزن‌های اثیری یا لکاته سراغ گرفت. در روزگاری که به قول شاملو لبخند را بر لب جراحی می‌کنند و عشق را به قناره می‌کشند (ترانه‌های کوچک غربت) چهره نمایی عشق به یک زن واقعی در شعر او غنیمتی است.




منبع: nasour.net
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فاتمه!
یک شنبه 19 / 4 / 1394 ساعت 13:18 | بازدید : 6691 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
ﻓﺎﺗﻤﻪ ! ﺩﻭﻭ ﭼﺎﻭﯼ ﻣﻪﺳﺘﺖ، ﭘڕ ﺗﻪﻟﯿﺴﻤﯽ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﯾﻪ ﭘڕ ﺷﻪﺭﺍﺑﯽ ﺧﯚﺷﻪﻭﯾﺴﺘﯽ ﻭ ﺋﺎﺭﻩﻗﯽ ﯾﻪﺯﺩﺍﻧﯽ ﯾﻪ، ﺑﻪﮊﻥ ﻭ ﺑﺎڵﺎﻛﻪﺕ ﻧﻤﻮﻭﻧﻪﯼ ﻫﻪﯾﻜﻪﻟﯽ ﯾﯚﻧﺎﻧﯽ ﯾﻪ، ﻻﺭ ﻭ ﻟﻪﻧﺠﻪﺕ ﻣﯚﺳﯿﻘﺎﯾﻪ، ﺑﻪﺳﺘﻪﯾﻪ، ﮔﯚﺭﺍﻧﯽ ﯾﻪ ﺑﻮﻭﻛﯽ ڕﺍﺯﺍﻭﻩﯼ ﺧﻪﯾﺎڵﻢ ، ﮔﯿﺎﻧﻪﻛﻪﻡ ﺳﺖ ﻓﺎﺗﻤﻪ ! ﺗﺎﻗﻪ ﭘڕﺷﻨﮕێﻜﯽ ﭼﺎﻭﺕ ﺋﻪﻭﭘﻪڕﯼ ﺋﺎﻭﺍﺗﻤﻪ.. ﮔﻪﺭﭼﯽ ﺩڵﺪﺍﺭﯼ ﻟﻪ ﺧﺎﻛﯽ ﺋێﻤﻪﺩﺍ ﺋﻪﻓﺴﺎﻧﻪﯾﻪ ﻫﻪﺭ ﺑﻪ ﺗﻪﻧﯿﺎ ﺑﯚ ﻛﻮڕﯼ ﺧﺎﻭﻩﻥ ﺗﻪﻻﺭ ﻭ ﻋﺎﻧﻪﯾﻪ ﮔﯿﺎﻧﻪﻛﻪﻡ ! ﺋﻪﻣﻤﺎ ﺩڵﯽ ﻣﻦ ﻟﻪﻭ ﺩڵﻪ ﺷێﺘﺎﻧﻪﯾﻪ ﺑێ ﺋﻪﻭﻩﯼ ﻫﯿﭻ ﺷﻚ ﺑﻪﺭێ، ﻛﻮﮊﺭﺍﻭﯼ ﺋﻪﻭ ﭼﺎﻭﺍﻧﻪﯾﻪ ﻫﻪﺭ ﺑﻪ ﺗﻪﻧﯿﺎ ﺧﯚﺷﻪﻭﯾﺴﺘﯽ ﺷﻚ ﺋﻪﺑﻪﻡ، ﺳﺖ ﻓﺎﺗﻤﻪ ! ﺳﻪﺭﻭﻩﺗﻢ ﻧﺎﻭێ، ﺑﺰﻩﯼ ﺗﯚ، ﺋﻪﻭﭘﻪڕﯼ ﺋﺎﻭﺍﺗﻤﻪ .. ﺧﯚﺷﻪﻭﯾﺴﺘﯽ ﻭﺍ ﻛﻪ ﻧﺎﻣﻪﯼ ﺧﻮﺍﯾﻪ ﺑﯚ ﭘێﻐﻪﻣﺒﻪﺭﺍﻥ ﺑﻪﺭﺯ ﻭ ﻧﺎﺳﻚ، ﻭﻩﻙ ﻫﻪﻧﺎﺳﻪﯼ ﭘڕ ﮔﻮڵﺎﻭﯼ ﺩﻭﻟﺒﻪﺭﺍﻥ ﻧﻪﻙ ﻭﻩﻛﻮ ﺣﻪﺯﻛﺮﺩﻧﯽ ﺩﯾﻨﺎﺭ ﻭ ﮔﻪﻭﻫﻪﺭ ﭘﻪﺭﻭﻩﺭﺍﻥ ﺋﻪﻭ ﻛﻪﺳﺎﻧﻪﯼ ﺑﯚ ﻗڕﺍﻧێ، ﭼﻪﻧﺪﻩ ﺩڵﯿﺎﻥ ﻫﻪڵﻮﻩﺭﺍﻥ ! ﺧﻪڵﻘﯽ ﺗﺮ ﭘﺎﺭﻩﭘﻪﺭﺳﺘﯽ ﺑﺎ ﺑﻜﻪﻥ ، ﺳﺖ ﻓﺎﺗﻤﻪ ! ﻣﻦ ﺑﻪ ﺗﻪﻧﯿﺎ ، ﺗﯚ ﭘﻪﺭﺳﺘﯽ ﺋﻪﻭﭘﻪڕﯼ ﺋﺎﻭﺍﺗﻤﻪ .. ﺯﯙﺭ ﻛﻪڕﻩﺕ ﻫﺎﻧﻢ ﺋﻪﺩﺍ ﺩﺍﺧﯽ ﺩﻩﺭﻭﻭﻧﯽ ﭘڕ ﮔڕﻡ ﺑﯚﺗﯽ ﻫﻪڵڕێﮋﻡ ﺳﻜﺎڵﺎﯼ ﻧﺎﺳﻜﯽ ﮔﻪﺭﻡ ﻭ ﮔﻮڕﻡ ﺩﺍﺧﻪﻛﻪﻡ ﻛﺎﺗێ ﻛﻪ ﺩێﻤﻪ ﺑﻪﺭﺩﻩﻣﺖ، ﻭﺍﻗﯽ ﻭڕﻡ ﻭﺍﻡ ﺋﻪﺷێﻮێﻨێ ﺑﻪ ﺟﯚﺭێ ﻧﺎﯾﻪڵێ ﻫﯿﭻ ﺩﻩﺭﺑڕﻡ ! ﺑﻮﻭﻛﯽ ڕﺍﺯﺍﻭﻩﯼ ﺧﻪﯾﺎڵﻢ ، ﮔﯿﺎﻧﻪﻛﻪﻡ ﺳﺖ ﻓﺎﺗﻤﻪ ! ﮔﻮێﯿﻪ ﺑﯚ ﺋﻪﻡ ڕﺍﺯﻩ ﺷﻞ ﻛﻪﯼ، ﺋﻪﻭﭘﻪڕﯼ ﺋﺎﻭﺍﺗﻤﻪ. ﺳﻠێﻤﺎﻧﯽ

موضوعات مرتبط: شعر , شيعري كوردي , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


آرشیو بازی های موجود جهت فروش
19 / 4 / 1394 ساعت 13:18 | بازدید : 4126 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
PES 15 - Pro Evolution Soccer 2015 DVD9COUNTER STRIKE MODERN WARFARE 2 2015 1DVD9MURDERED SOUL SUSPECT   2DVDCALL OF DUTY WORLD AT WAR 2DVD

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تصاویری از گیم نت آوین
19 / 4 / 1394 ساعت 13:18 | بازدید : 5049 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
 

 

 برای مشاهده تصاویر با کیفیت بالا روی عکس کلیک کنید.

 

 

 

w08539___.jpg

 

 

 

 

 

 

 

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


بوی وصل - سید عطا سیدی
15 / 4 / 1394 ساعت 6:1 | بازدید : 3976 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

تا نباشد عشق  در دل کلبه  کی ویران شود ؟

مهر وعشق  عارفانه جمـلگــی خیــزان شــود

 

صـف کشیده روی قـلبــم لشــکر انــدوه وغـــم

بــوی وصلت  بــر دل من چون گل و ریحان شود

 

قلـب عاشـــق دائـمــاً در انتظــار وصـلت است

گـر وصالی بین باشد ! دل چرا حــیران شــود ؟

 

مـــا الــفبــای مـحبــت را ز  بــر  کــــردیــم  تــا

مهــر حمــد بـی کرانش تیشــه بر رنــدان شـود

 

جنت الـمأوای عشقش دل ز ریشه کنـده است

تیــر مـهــر دیــدگــانـش بــر دلــم پیـکــان شـود

 

انتـظــار یک  کــلام از ســوی دلبــر  بــــوده ایم

تــا ســلامــی داد  دنیــا پیش مــا میـزان شـود

  

نکته ها گویند پی عاشق  که اینست و چنـان !

در خیــال خویــش عاشق یوسف  کنعان شـود

 

دیـــدگــانــم  بــر رهــش وصلت به ابرو دوختـه

از فراقش  نرگســم در شب همی گریان شـود

 

عاشقــی را پیشه ی خـود کرده ام در این دیـار

هرکه عاشق شدزچشم مردمش شیطان شود

 

دلبـــرا ! عــزلت نــشـین گوشــه میــخـــانــه ام

شـور بختی بین ! که دادم  ناله ی مستان شود

 

خــم بــه ابــرویت نیاور  ، چون خمیده گشته ام

شهرت عشقــم بــه کــوی مــردم گیــلان شـود

 

ای "عطا" کم گـوی از وصــل وفــراق عاشقــی

چونکه دنیا از فــراق عــاشقــان ســوزان شـود

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


سخن بزرگان
15 / 4 / 1394 ساعت 6:1 | بازدید : 4629 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

 اگر روزی شأن و مقامت پایین آمد ، ناامید مشو ، زیراآفتاب هرروز هنگام غروب پایین می رود

 تا بامداد روز دیگر بالا بیاید . افلاطون

 

·مأیوس نباش ، زیرا ممکن است آخرین کلیدی که در جیب داری قفل گشا باشد .

 

·رودخانه های عظیم  نیروی خود را به جویبارهای کوچک مدیونند . مثل یوگوسلاوی

 

·وقتی از اخلاق یک فرد سر در نمی آوری به دوستانش نگاه کن . مثل ژاپنی

 

·سختی ها و ناراحتی ها بهترین وسیله آزمایش زندگی زناشویی است ، زیرا رنج و محنت اخلاق

حقیقی زن و مرد را آشکار می سازد .اسمایلز

 

·با مصلحت دیگران ازدواج کردن در جهنم زیستن است . شوپنهاور

 

·اگر برخود مسلط باشیم فرمانروای سرنوشت خود هستیم . کلینگر

 

روزی که صبر در باغ زندگیت بروید ، به چیدن میوه پروری امیدوار باش . مثل آلمانی

 

·نه چندان نرمی کن که بر تو دلیر شوند و نه چندان درشتی که از تو سیر گردند . سعدی

برچسب‌ها: "kurdnews" ,

موضوعات مرتبط: شعر , شيعري كوردي , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دل شیدا
15 / 4 / 1394 ساعت 6:1 | بازدید : 4447 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
گفتم به دل شیدا ، شیدای لب یارم


                                   گفتا مــن شیـــدا دل از دیــده گـرفتارم

 

گفتم زلبت نوشم جامی ز شراب عشق

                                   گفتا تــو لبی بگشا مــن عـاشق عیارم

 

گفتم چه شود روزی بر دیده برون آیی


                                   گفتا که مجالی نیست در غربت اسرارم


 

گفتم چو کمان گشتم از قوس دو ابرویت

                                   گفتا چــه کنـم جـانـا بــا دیـده خــونبارم

 

گفتم ز هوای دل آغوش تو شد محرم

                                   گفتا به سراپایت هم برگـم و هـم خـارم


 

گفتم ز غم عشقت مجنون جهان گشتم 


                                گفتا که به کوی تــو ســرگشته و بیــمارم


گفتم که اسیرم من بر سلسله مویت 


                                 گفـتا که صـــدای عشق بشنو ز دل زارم


 

گفتم که من دلخـون شهدم به عطا باشد

                                    گفتـا کــه عطـایـم من بر سینه دلدارم

  

 

 

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


عـشق یــعنی چــه ؟؟
15 / 4 / 1394 ساعت 6:1 | بازدید : 4139 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

 

عشـق یعنی بی خود از روح  و  روان        عشـق یعنـی رفتـه ازجان و جهان

عشـــــق یـعنـی  بــــا محبــت تـاختــن        عشـق یعنـی کعبه ی دل ســـاختن

عشــــــق یعنـی دست شستن از جهـان        عشــق یعنی گشته گردی درنهـان

عشــــــق یعنـــی در حقیقـت ســوختـن      عشــق یعنــی دوستـی  انــدوخـتـن

عشـــــق یعنی عــــــاجز و شـرمنــدگی      عشـق یعنـی روزگــاری  بنــدگــی

عشـــق یعنی صـاف دیــدن بــی غـبـار      عشــق یعنـی در پــی تـمثـــال یــار

عشــــق یعنی راست بــودن  بـــی ریا       عشـق یعنــی در  نـاب و  کـیـمــیـا

عشـق یعنی مستــــــی و بیـخـود شدن       عشــــق یعنـی نیستـی نـابَـد شــدن

عشــــق یعنی بــا طــراوت چــون بهار      عشق یعنـــی  شیــفـته لیـل و نهـار

عشـــــق یعنی بــر لب جـــــوی وصال       عشـــق یعنـی بـلبـل آشــفـته  حـال

عشـــــق یعنی اشک شوق ازدیــده هـا       عشــق یعنـی گـل بـه دامن چیده ها

عشــق یعنی عــــاشــق پــــروانه  شو       عشـــق یعنـی گـوشه میـخانــه شـو

عشــق یعنی با هــــم  و یک دل شــدن       عشـــق یعنی عــارفانه گِـــــل شدن

عشــق یعنـــــی بــــــا مـــروّت زندگـی      عشـــق یعنــی   نـــیـت  مــردانگـی

عشـــق یعنی قطـره اشک چشـــم یـــار      عشـــق یعنی ســاقی و خـمر وخـمار

عشـــق یعنـی یـک تبســـم  یک نگــاه       عشـق یعنــی دیــده ی پراشک و آه

عشــق یعنی شکــــوه ی نی از فــراق       عشـــق یعنـی دائـماً  در اشــتیــــاق

عشــــق یعنـــی در طــواف کعبــه شـو       عشــق یعنی پیش جــانان سجده شو

عشــق یعنــــی دیــده بــــر دل دوخـتن       عشــق یعنی دل به دیـده ســوختـــن

عشــق یعنــــی ســـر به زیر انــداختن       عشـــق یعنی بــر وفــایش سـاختــن

عشـق یعنی بخشش و  جــــود و عطــا       عشـق یعنی ســینـه ی پـر از صـفـا

شعر از سید عطا سیدی

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


شمع محفل - سید عطا سیدی
15 / 4 / 1394 ساعت 6:1 | بازدید : 4044 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

جـــانـــا بیـــا بــرقلب مــن دیـوانه کردستی مرا

خود شمع محفل گشته ای پروانه کردستی مرا

 

رویی نشان بر دیده ام ، ای ماه ! بر تو گشته ام

وز غم به خود غلطیده ام  مستانه کردستی مرا

 

عشقم دو دست باز تـو ، محــو جــمال ونــاز تــو

جــامــی بیــاشامم زتو ، جــانــانه کردستی مـرا

 

نازی بکن بر روی مــن ، بــاشم خریدارش به دل

رفتی به دیر عاشقان ،افســانه کــردستــی مـرا

 

در هجر تو شیدا شدم، وز عشق تـو رسوا شدم

خود خانقاهی رفته ای ، میخانـه کــردستی مــرا

 

من سوی میخانه شدم ، شهدی بنوشــم از لبت

می گشته ای جانان  من ، پیمانــه کردستی مـرا

 

برما"عطا"کن گوشه ای از عشـق لیلی گــونه ات

زلفی پریشان کرده ای،چون شانه کردستی مــرا

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


عید نوروز آمد - سید عطا سیدی
15 / 4 / 1394 ساعت 6:1 | بازدید : 4297 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

عيد نـــوروز آمد و جـــان بار ديگر پا گرفت

                           غنچه لب وا كرد و بلبل نغمه شيدا گرفت

باغ و بستان  سبزه پوشان  چهره بر افروختند

                          سرو شيدا پر كشيد و قد چون رعنا گرفت

بلبلان دور رخ گل به به و چهچه كنند

                        شاخ و برگ از عشق  نوروز چهره برنا گرفت

ابر ماتم نعره آورد بر زميـــن بي ريـــا

                             دامــــن سبـــز طبيعت  ديــده بينا گرفت

باز باران نغمه سرداد آسمان شد نيلگون

                             قطره شبنم خزيد بر روي گل نجوا گرفت 

ســــر بـــرآورد آفتاب مهربـــاني بــر ديار

                           عشق آمد جمله عالم  از وجودش نا گرفت

بر دميد از كوي سوسن بوي اميد و وصال

                     وصلت دل شهره گشت و شهد بر لب جا گرفت

 اي عطا عيد است و دلبر انتظار يك كلام

                                دلبرا بـــادا مبارك سال نيكـــو  تا گرفت  

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


حکایت سپیده
15 / 4 / 1394 ساعت 6:1 | بازدید : 4567 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

مــــادر

 

حکایت سپیده


مادر، تو رفیع ترین داستان حیات منی.


تو به من درس زندگی آموختی.


تو چون پروانه سوختی و چون شمع گداختی ومهربانانه


باسختی های من ساختی.


مادر، ستاره ها نمایی از نگاه توست


ومهتاب پرتوی ازعطوفتت، و سپیده حکایتی از صداقتت.


 

قلم ازنگارش شُکوه توناتوان است وهزاران


شعردرستایش مدح تو اندک.


مادر، اگر نمی توانم کوشش هایت را ارج


نهم و محبت هایت را سپاس گزارم،


پوزش بی کرانم را همراه با دسته گلی ازهزاران تبریک، بپذیر.


 

فروغ تو تا انتهای زمان جاوید و


روزت تا پایان روزگار، مبارک باد.

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


کجــا دنبال مفهـــومی بـرای عشق می گردی ؟محمدعلی بهمنی
15 / 4 / 1394 ساعت 6:1 | بازدید : 3996 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
تو را گم می کنم هر روز و پیدا میـکنم هر شب

بدین سان خوابها را با تو زیبا می کنـم هر شب


تبی این گاه را چون کوه سنگین مـی کنـد آنگاه

چه آتشها که در این کوه بـرپا می کنم هر شب


تماشایی است پیچ و تاب آتش ها خوشا بر من

که پیچ و تاب آتش را تمـــاشا می کنم هر شب


مرا یک شب تحمل کن که تاباورکنی ای دوست

چگونه با جنون خود مـدارا می کنــــم هــر شب


چنان دستم تهی گردیده از گـــرمـــای دست تو

که این یخ کرده را از بیکسی ها میـکنم هرشب


تمام سایـــه هـــا را می کشـــم بر روزن مهتاب

حضورم را ز چشم شهر حاشا می کنم هر شب


دلم فریاد می خــواهد ولی در انـــزوای خـــویش

چه بی آزار با دیـــوار نجــــوا مــی کنم هـر شب


کجــا دنبال مفهـــومی بـرای عشق می گردی ؟

که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دوبیتی - سید عطا سیدی
15 / 4 / 1394 ساعت 6:1 | بازدید : 4164 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

 

دلـــم تنگ است زهجــر نازنینم

                                       بــــرای دیدنــش هـی در کمـینـم

خدایا گر به دیدارش شوم شاد

                                          من آنگه شـاه بی چـون زمینم




دلا گشتم زبون از هجر یارم

                                        به تـــــاب گیسـوانش بی قرارم

نظر کردی رخم زرد ودلم درد

                                        اسیــــر طـــــره و شهـد نگـارم

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


لوح دل - سید عطا سیدی
15 / 4 / 1394 ساعت 6:1 | بازدید : 4250 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

بر لــوح دلم جانــا بـا عشــوه گــذر كــردي    

وز گــوشه ابــرويت بــر ديــده نظـر كــردي


دل محــو تمــاشا شــد وز تـاب دوگيسويت

افسـوس نظر كـردم لكن تــو حـــذر كـردي


با ديــده پر اشــكـم از كـــوي تـــو بگذشتم      

در حسرت روي تــو منعــم ز قمـــر كــردي


خــــورشيـد نگــاه تــو بـــر دل فكنــد پــرتو      

وز قبلـه ابـرويت قــوسي بـــه كمـــر كردي


دل دادم و بد كــردم از عشق شـدم مجنون     

بــر كــــوي تــو گـرديـدم امــا و اگـــر كردي


بر چهره افسونم داغي ز غــم عشق است      

داغي است تو بنهادي گفتي كه هنر كردي


جانا چــه شــود روزي بـر مــا نظــري باشد

از بــرق نگاه خـــود دل را چـــو شـرر كردي


اشكي است چو خون دل از ديده بــرون آيد

چــون ژاله چكيد از دل ، دل پر زگهر كـردي


آن غنچــــه ژوليـــده ديـــريست عطا جـويد

بر ديده عطايي كـن اين قصه به سر كردي

سيد عطا سيدي

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مدلهای جدیدلباس کردی
چهار شنبه 15 / 4 / 1394 ساعت 3:37 | بازدید : 6197 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
مدلهای جدید لباس کردی


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


ﺭﻳﻴﺲ ﭘﻠﻴﺲ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﻣﻮﺍﺩﻣﺨﺪﺭ ﻧﺎﺟﺎ ﺧﺒﺮﺩﺍﺩ : ﺩﺳﺘﮕﻴﺮﻱ 11ﻫﺰﺍﺭ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ‏« ﺷﻴﺸﻪ ‏» ﺭﻳﻴﺲ ﭘﻠﻴﺲ ﻣﺒﺎﺭ
یک شنبه 12 / 4 / 1394 ساعت 20:5 | بازدید : 769 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
ﺭﻳﻴﺲ ﭘﻠﻴﺲ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﻣﻮﺍﺩﻣﺨﺪﺭ ﻧﺎﺟﺎ ﺧﺒﺮﺩﺍﺩ : ﺩﺳﺘﮕﻴﺮﻱ 11ﻫﺰﺍﺭ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ‏« ﺷﻴﺸﻪ ‏» ﺭﻳﻴﺲ ﭘﻠﻴﺲ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﻣﻮﺍﺩﻣﺨﺪﺭ ﻧﺎﺟﺎ ﺑﺎ ﺗﺸﺮﻳﺢ ﺟﺰﻳﻴﺎﺕ ﮐﺸﻒ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﻳﮏ ﺗﻦ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻣﻮﺍﺩ ﻣﺨﺪﺭ ﺩﺭ ﮐﺮﻣﺎﻥ، ﺍﺯ ﮐﺸﻒ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ 975 ﮐﻴﻠﻮﮔﺮﻡ ﭘﻮﺩﺭ ‏« ﺍﻓﺪﺭﻳﻦ‏» ﺩﺭ 70 ﺭﻭﺯ ﺍﺧﻴﺮ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﮐﺸﻮﺭ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻣﺤﻤﻮﻟﻪﻫﺎﻱ ‏« ﺍﻓﺪﺭﻳﻦ ‏» ﮐﻪ ﭘﻴﺶﺳﺎﺯ ﻣﻮﺍﺩﻣﺨﺪﺭ ﺷﻴﺸﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﭘﻮﺩﺭ ﻭﺍﺭﺩ ﮐﺸﻮﺭ ﻣﻲﺷﻮ ﺑﻪ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﻣﺸﺮﻕ، ﺳﺮﺩﺍﺭ ﺣﻤﻴﺪﺭﺿﺎ ﺣﺴﻴﻦﺁﺑﺎﺩﻱ ﺩﺭ ﮔﻔﺖﻭﮔﻮ ﺍﻳﺴﻨﺎ، ﺍﻇﻬﺎﺭ ﮐﺮﺩ : ﺩﺭ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺍﺧﻴﺮ ﺩﺭ ﻳﮏ ﻋﻤﻠﻴﺎﺕ ﺩﻭ ﺭﻭﺯﻩ ﻣﺎﻣﻮﺭﺍﻥ ﭘﻠﻴﺲ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﻣﻮﺍﺩﻣﺨﺪﺭ ﻭ ﻳﮕﺎﻥ ﻋﻤﻠﻴﺎﺗﻲ ﺍﺳﺘﺎﻥ ﮐﺮﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﺭﮔﻴﺮﻱ ﺑﺎ ﻗﺎﭼﺎﻗﭽﻴﺎﻥ، ﻳﮏ ﺗﻦ ﻭ 197 ﮐﻴﻠﻮﮔﺮﻡ ﻣﻮﺍﺩﻣﺨﺪﺭ ﺭﺍ ﮐﺸﻒ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻣﻴﺰﺍﻥ، 869 ﮐﻴﻠﻮﮔﺮﻡ ﺗﺮﻳﺎﮎ، 318 ﮐﻴﻠﻮﮔﺮﻡ ﻣﻮﺭﻓﻴﻦ ﻭ ﺣﺪﻭﺩ 50 ﮐﻴﻠﻮﮔﺮﻡ ﻣﻮﺍﺩﻣﺨﺪﺭ ﺷﻴﺸﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻭﻱ ﺑﺎ ﺑﻴﺎﻥ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻮﺍﺩﻣﺨﺪﺭ ﺷﻴﺸﻪ ﺍﺯ ﻣﺴﻴﺮ ﭘﺎﮐﺴﺘﺎﻥ ﻭﺍﺭﺩ ﮐﺸﻮﺭ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺍﻓﺰﻭﺩ : ﻗﺎﭼﺎﻗﭽﻴﺎﻥ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺩﻭ ﺧﻮﺩﺭﻭ ﻟﻨﮑﻮﺭﻭﺯ ﻭ ﺩﻭ ﻣﻮﺗﻮﺭﺳﻴﮑﻠﺖ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﻗﺎﭼﺎﻕ ﻣﻮﺍﺩﻣﺨﺪﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺩﺭﮔﻴﺮﻱ ﺩﺭ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺻﻌﺐﺍﻟﻌﺒﻮﺭ، ﺍﻳﻦ ﻣﺤﻤﻮﻟﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﻣﺎﻣﻮﺭﺍﻥ ﮐﺸﻒ ﺷﺪ ﻭ ﺷﻮﺍﻫﺪ ﺍﻣﺮ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻲﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺩﻭ ﺗﻦ ﺍﺯ ﻗﺎﭼﺎﻗﭽﻴﺎﻥ ﻧﻴﺰ ﺯﺧﻤﻲ ﺷﺪﻩﺍﻧﺪ. ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺣﺴﻴﻦﺁﺑﺎﺩﻱ، ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻋﻤﻠﻴﺎﺕ ﻳﮏ ﻗﺒﻀﻪ ﺍﺳﻠﺤﻪ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﻓﺸﻨﮓ، ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺩﻭ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﻣﻮﺗﻮﺭﺳﻴﮑﻠﺖ ﻭ ﺩﻭ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﺧﻮﺩﺭﻭﻱ ﻟﻨﮑﻮﺭﻭﺯ ﻧﻴﺰ ﮐﺸﻒ ﺷﺪ. ﺭﻳﻴﺲ ﭘﻠﻴﺲ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﻣﻮﺍﺩﻣﺨﺪﺭ ﻧﺎﺟﺎ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻭﺿﻌﻴﺖ ﻭﺭﻭﺩ ﻣﻮﺍﺩﻣﺨﺪﺭ ﺷﻴﺸﻪ ﺑﻪ ﮐﺸﻮﺭ، ﺍﻇﻬﺎﺭ ﮐﺮﺩ : ﺍﺯ ﺍﻭﺍﺳﻂ ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﻳﻢ ﮐﻪ ﻣﺤﻤﻮﻟﻪﻫﺎﻱ ﭘﻴﺶﺳﺎﺯ ‏« ﺍﻓﺪﺭﻳﻦ‏» ﺍﺯ ﮐﺸﻮﺭ ﻋﺮﺍﻕ ﻭ ﺍﺯ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺳﺮﺩﺷﺖ ﻭ ﺑﺎﻧﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻣﻲﺷﻮﺩ . ﻭﻱ ﺑﺎ ﺑﻴﺎﻥ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﻗﺎﭼﺎﻗﭽﻴﺎﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ، ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺹﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺟﻠﺪﺵ ﺧﺎﺭﺝ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﻗﺎﭼﺎﻗﭽﻴﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲﺩﺍﺩﻧﺪ، ﺍﻓﺰﻭﺩ : ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﻗﺪﺍﻣﺎﺕ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺩﺭ ﺍﺳﺘﺎﻥﻫﺎﻱ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺁﺫﺭﺑﺎﻳﺠﺎﻥﻏﺮﺑﻲ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﺪ، ﺑﻪ ﻃﻮﺭﻱ ﮐﻪ ﺣﺪﻭﺩ ﺩﻭ ﺗﻦ ﻭ 800 ﮐﻴﻠﻮﮔﺮﻡ ‏« ﺍﻓﺪﺭﻳﻦ‏» ﮐﻪ ﻣﻮﺍﺩﺍﻭﻟﻴﻪ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﺷﻴﺸﻪ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻣﻲﺷﻮﺩ، ﺩﺭ ﺷﻬﺮﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﮐﺸﻒ ﺷﺪ. ﺣﺴﻴﻦﺁﺑﺎﺩﻱ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ : ﺩﺭ ﺍﻭﺍﺧﺮ ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺩﺭ ﺍﺳﺘﺎﻥﻫﺎﻱ ﺷﺮﻗﻲ ﮐﺸﻮﺭ ﺑﻪ ﻭﻳﮋﻩ ﺩﺭ ﺳﻴﺴﺘﺎﻥ ﻭ ﺑﻠﻮﭼﺴﺘﺎﻥ، ﮐﺮﻣﺎﻥ ﻭ ﻳﺰﺩ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺤﻤﻮﻟﻪﻫﺎﻱ ‏« ﺍﻓﺪﺭﻳﻦ ‏» ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﭘﻮﺩﺭ ﻭﺍﺭﺩ ﮐﺸﻮﺭ ﻣﻲﺷﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺮﺭﺳﻲﻫﺎﻱ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﺤﻤﻮﻟﻪﻫﺎ ﺍﺯ ﮐﺸﻮﺭ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﺎﮐﺴﺘﺎﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻗﺎﭼﺎﻕ ﻭﺍﺭﺩ ﮐﺸﻮﺭ ﻣﻲﺷﻮﺩ. ﺭﻳﻴﺲ ﭘﻠﻴﺲ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﻣﻮﺍﺩﻣﺨﺪﺭ ﺑﺎ ﺑﻴﺎﻥ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﻳﮏ ﻣﺎﻩ ﻭ ﻧﻴﻢ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻣﺤﻤﻮﻟﻪﻫﺎﻱ 375 ﮐﻴﻠﻮﮔﺮﻣﻲ ‏« ﺍﻓﺪﺭﻳﻦ ‏» ﺩﺭ ﺳﻴﺴﺘﺎﻥ ﻭ ﺑﻠﻮﭼﺴﺘﺎﻥ ﻭ ﻳﮏ ﻣﺤﻤﻮﻟﻪ 179 ﮐﻴﻠﻮﮔﺮﻡ ‏« ﺍﻓﺪﺭﻳﻦ‏« ﺩﺭ ﺍﺳﺘﺎﻥ ﮐﺮﻣﺎﻥ ﻭ ﻳﮏ ﻣﺤﻤﻮﻟﻪ 101 ﮐﻴﻠﻮﮔﺮﻣﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻣﺎﺩﻩ ﺩﺭ ﺁﺫﺭﺑﺎﻳﺠﺎﻥﻏﺮﺑﻲ ﮐﺸﻒ ﺷﺪ، ﺍﻓﺰﻭﺩ : ﺍﻳﻦ ﺁﻣﺎﺭ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻲﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﻣﺤﻤﻮﻟﻪ ﭘﻴﺶﺳﺎﺯ ﻣﻮﺍﺩﻣﺨﺪﺭ ﺷﻴﺸﻪ ﺍﺯ ﻣﺮﺯ ﭘﺎﮐﺴﺘﺎﻥ ﻭﺍﺭﺩ ﮐﺸﻮﺭ ﻣﻲﺷﻮﺩ. ﺣﺴﻴﻦﺁﺑﺎﺩﻱ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ : ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺟﻠﻮﮔﻴﺮﻱ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﻣﻮﺍﺩ ﻣﺨﺪﺭﺷﻴﺸﻪ ﺑﻪ ﮐﺸﻮﺭ ﺍﻗﺪﺍﻣﺎﺗﻲ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺍﻋﻼﻡ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﺑﻪ ﻣﺒﺎﺩﻱ ﺑﻴﻦﺍﻟﻤﻠﻠﻲ، ﭘﻴﮕﻴﺮﻱ ﻳﮕﺎﻥﻫﺎﻱ ﻋﻤﻠﻴﺎﺗﻲ، ﺗﻮﺟﻪ ﻭﻳﮋﻩ ﻣﺎﻣﻮﺭﺍﻥ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﻣﻮﺍﺩﻣﺨﺪﺭ ﺑﻪ ﺧﺼﻮﺹ ﺩﺭ ﻣﺒﺎﺩﻱ ﻣﺮﺯﻱ ﺑﻪ ﻭﻳﮋﻩ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﻣﺤﻤﻮﻟﻪﻫﺎﻱ ﺩﺍﺭﻭﻳﻲ، ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻭ ﺗﮑﺜﻴﺮ ﺑﺮﻭﺷﻮﺭﻫﺎﻱ ﻣﻮﺍﺩ ﭘﻴﺶﺳﺎﺯ ﻭ ﺁﺷﻨﺎﻳﻲ ﻣﺎﻣﻮﺭﺍﻥ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺍﺩ ﺻﻮﺭﺕ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ . ﺭﻳﻴﺲ ﭘﻠﻴﺲ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﻣﻮﺍﺩﻣﺨﺪﺭ ﻧﺎﺟﺎ ﺑﺎ ﺑﻴﺎﻥ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺩﺭ70 ﺭﻭﺯ ﺍﺧﻴﺮ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ 975 ﮐﻴﻠﻮﮔﺮﻡ ﭘﻮﺩﺭ ‏« ﺍﻓﺪﺭﻳﻦ ‏» ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﮐﺸﻮﺭ ﺗﻮﺳﻂ ﭘﻠﻴﺲ ﮐﺸﻒ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺍﻓﺰﻭﺩ : ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺪﺕ ﻣﺎﻣﻮﺭﺍﻥ ﭘﻠﻴﺲ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ 170 ﮐﻴﻠﻮﮔﺮﻡ ﻣﻮﺍﺩﻣﺨﺪﺭ ﺷﻴﺸﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﮐﺸﻒ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ 11 ﻫﺰﺍﺭ ﻧﻔﺮ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺧﺮﻳﺪ ﻭ ﻓﺮﻭﺵ، ﺣﻤﻞ، ﺗﺮﺍﻧﺰﻳﺖ ﻭ ﻣﺼﺮﻑ ﺷﻴﺸﻪ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮ ﺷﺪﻧﺪ . ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﻭﻱ، ﻣﻴﺰﺍﻥ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮﻱﻫﺎ ﺩﺭ ﺣﻮﺯﻩ ﻣﻮﺍﺩﻣﺨﺪﺭ ﺻﻨﻌﺘﻲ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺪﺕ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺑﺎ ﻣﺪﺕ ﻣﺸﺎﺑﻪ ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺘﻪ 90 ﺩﺭﺻﺪ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻲﺩﻫﺪ. ﺣﺴﻴﻦﺁﺑﺎﺩﻱ ﺩﺭ ﺧﺎﺗﻤﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﻗﺎﭼﺎﻗﭽﻴﺎﻥ ﻣﻮﺍﺩﻣﺨﺪﺭ ﺻﻨﻌﺘﻲ ﻧﻴﺰ ﮔﻔﺖ : ﭘﺮﻭﻧﺪﻩ ﺍﻋﻀﺎﻱ ﺍﺻﻠﻲ ﺗﻮﺯﻳﻊ، ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻭ ﺗﺮﺍﻧﺰﻳﺖ ﻣﻮﺍﺩﻣﺨﺪﺭ ﮐﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﭘﻠﻴﺲ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﺑﻼﻍ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺟﺪﻳﺪ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﻣﻮﺍﺩﻣﺨﺪﺭ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺗﺸﮑﻴﻞ ﻭ ﺗﺤﻮﻳﻞ ﻣﺤﺎﮐﻢ ﻗﻀﺎﻳﻲ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﺗﺎ ﺍﺣﮑﺎﻡ ﻻﺯﻡ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﻮﺩ
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
نظر سنجی

بنظرشماكدام يك ازشهرهاي كردنشين زيربيشترهدف تهاجم فرهنكي قراركرفته است؟

آرشیو مطالب
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان kurdnews و آدرس kordstan.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را د




آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 5108
:: کل نظرات : 147

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 47

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 5842
:: باردید دیروز : 512
:: بازدید هفته : 6868
:: بازدید ماه : 45812
:: بازدید سال : 2049670
:: بازدید کلی : 5949849