وبسایت خبری کوردنیوزر،خبرها و رویدادهای ایران و جهان و مناطق کردنشین را در معرض دید بازدید کنندگان وکاربران محترم قرارمیدهد.ولازم به ذکراست وبسایت کوردنیوزکاملامستقل و وابسته به هیچ یک از جناحهای سیاسی نمیباشد. باتشکر مدیر وبسایت :علیرضاحسینی سقز
نیروهای امنیتی یمن گروگان های آمریکایی را نجات دادند
30 / 6 / 1391 ساعت 3:26 | بازدید : 4727 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
لوموند دیپلماتیک»، که یکی از ماهنامه های کشور فرانسه است و نباید با روزنامۀ لوموند اشتباه شود، هم اکنون به دو گویش کُردی برای خوانندگان کُرد، منتشر گردید.

نخستین نسخه از این ماهنامه در 24 صفحۀ بزرگ و با حروف كردی لاتین كه كردهای سوریه، تركیه، و برخی از كردهای عراق از آن استفاده می نمایند، منتشر شده است. در همین حال یک نسخۀ مشابه از این روزنامه نیز با حروف عربی و گویش سورانی كه اكثریت ساكنان مناطق كردنشین عراق و بخشی از كردهای ایران به آن سخن می گویند، انتشار یافته است.


در همین راستا خانم نزند بیكخانی، سردبیر خبرگزاری فرانسه در بخش ویژۀ منطقۀ كردنشین عراق، گفت که سازمان مستقل «روداو» (رویداد) در منطقۀ كردنشین كه یک دفتر نیز در آلمان دارد متعهد شده است تا هر ماه نسخۀ كردی این روزنامه را هم در این منطقه و هم در اروپا منتشر نماید. وی دربارۀ شیوۀ انتشار موضوعات نسخۀ كردی این روزنامه گفت که بر اساس توافقنامه ای كه با موسسۀ لوموند فرانسه بسته شده است، 80 درصد از موضوعات از نسخۀ فرانسوی ترجمه خواهند شد و شرکت «روداو» نیز مطالب 20 درصد دیگر را تهیه خواهد کرد.

بیكخانی تصریح كرد كه ترجمۀ این موضوعات به مسائلی كه در زمینه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، و دیگر زمینه ها به كردهای منطقه مربوط است، می پردازد.


از سوی دیگر فردریک تیسو، كنسول فرانسه در شهر اربیل عراق، از این دستاورد و نقش آن در ایجاد همگرایی میان دو میراث و زبان كردی و فرانسوی كه روابط رسانه های گروهی كرد و نهادهای فرانسوی را توانمند می سازد، ابراز خوشنودی نمود.


با انتشار این روزنامه زبان كردی نیز به 25 زبان دیگر روزنامۀ لوموند دیپلماتیک با شمارگان 2.5 میلیون نسخه ای، افزوده شد. این در حالی است كه نسخۀ الكترونیكی این روزنامه نیز در شبكۀ اینترنت منتشر می شود.


منبع: خبرگزاری فرانسه (اِی اف پی)


موضوعات مرتبط: خبرهاي روز , سياسي , ,

|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3


يادي ازسوگند به زبان کردی دربغداد
30 / 6 / 1391 ساعت 3:26 | بازدید : 5167 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
نشست پارلمان جدید عراق پس از حدود سه ماه و نیم از زمان برگزاری انتخابات پارلمانی امروز به ریاست فواد معصوم آغاز شد، اما مخالفت نمایندگان ائتلاف کُردها با ادای سوگند به عربی به عنوان زبان رسمی عراق آن را با حاشیه همراه کرد.

دومین پارلمان عراق پس از سرنگونی رژیم بعثی صدام از ساعتی پیش به ریاست فواد معصوم نماینده ائتلاف کردستان آغاز شد، پیش از این مقرر بود "حسن العلوی" مسن ترین عضو پارلمان ریاست نخستین جلسه را برعهده داشته باشد-


|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6


سرمايه گذاري هاي انجام شده قادر به جبران عقب ماندگي صنعتي استان نيست
30 / 6 / 1391 ساعت 3:26 | بازدید : 5946 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
 رييس سازمان صنايع و معادن استان کردستان گفت: در دو سال اخير تمايل بخش خصوصي به سرمايه گذاري در اين استان افزايش يافته ولي در حدي نيست که قادر به جبران عقب ماندگي ها آن باشد.
به گزارش خبرنگار ايرنا، سيروس شاغيبي روز دوشنبه در جمع خبرنگاران افزود: اين در حاليست که استان کردستان به خاطر برخورداري از شرايط مناسب سرمايه گذاري شرايط لازم را براي بازگشت سرمايه دارد.
وي مشارکت بخش خصوصي را براي تسريع در روند توسعه و جبران عقب ماندگي هاي اين استان حياتي توصيف کرد و گفت:کردستان براي جلب سرمايه بخش خصوصي به طور جدي نيازمند مشوق هاي لازم شامل معافيت هاي ويژه مالياتي و عوارضي ،تامين زمين مورد نياز توسط شرکت شهرک هاي صنعتي و کوتاه کردن چرخه اداري است.
وي افزود: ماهيت سرمايه به گونه اي است که در شرايط مساوي، مناطق ديگر کشور را براي سرمايه گذاري ترجيح خواهد داد.
وي ادامه داد: دولت در کنار تشويق بخش خصوصي براي سرمايه گذاري در مناطق محروم از جمله کردستان اقدام به اجراي طرح آمايش صنعتي براي اجراي 800 طرح صنعتي توليدي براي کم کردن فاصله استان هاي محروم با استان هاي توسعه يافته کرده است.
وي گفت:سهم استان کردستان از آمايش صنعتي کشور 30 طرح بزرگ صنعتي با شش هزار ميليارد ريال سرمايه گذاري است که از حمايت هاي ويژه دولت نيز برخوردار است.
وي افزود:زمينه هاي مورد نياز متقاضيان اجراي طرح هاي پيش بيني شده در آمايش صنعتي از 80 درصد تا صددرصد تخفيف برخوردار مي شوند.
وي گفت:در بحث سرمايه در گردش واحدهايي که با مشکل نقدينگي و بدهي معوقه بانکي مواجه بودند دولت در دومين سفر استاني يک سال استمهال براي رفع مانع بدهکاري از مسير بهره مند شدن از تسهيلات بانکي پيش بيني کرد و در اين بخش 130 واحد گرفتار به بانک عامل معرفي شدند.
وي افزود: طرح استمهال يکساله کمک فوق العاده و استثنايي دولت براي استفاده از تسهيلات بانکي براي اجراي طرح هاي توسعه واحدهاي صنعتي بدهکار استان کردستان
است.
وي گفت:عمق محروميت هاي بجا مانده از سياست هاي تعمدي رژيم طاغوت و عوارض ناشي از ناامني و جنگ تحميلي در استان کردستان به حدي است که اين استان را براي تحقق طرح هاي توسعه به طور جدي نيازمند اتخاذ سياست هاي تشويقي بيشتر براي جلب سرمايه بخش خصوصي کرده است.
استان کردستان بر اساس آمار موجود داراي 800 واحد صنعتي و 221 واحد معدني فعال است و تاکنون حدود 250 واحد صنعتي اين استان در سامانه ثبت مجوزهاي صادره صنعتي ثبت نام کرده اند که پس از اجراي اين طرح واحدهايي مي توانند از تسهيلات و مزيت هاي ويژه صنايع و معادن بهره مند شوند که از طريق اين سامانه ثبت نام کرده باشند.
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


تقسیم قدرت در عراق!
30 / 6 / 1391 ساعت 3:26 | بازدید : 5415 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
منابع خبری از ارائه‌ طرحی برای ایجاد ائتلاف میان فهرست‌های العراقیه‌، ائتلاف ملی و ائتلاف فراکسیون‌های کوردستان به‌ منظور تشکیل دولت آینده‌ عراق خبر دادند.

روزنامه‌ شرق الأوسط مي نويسد طرحی برای ایجاد ائتلاف میان فهرست‌های العراقیه‌، ائتلاف ملی و ائتلاف فراکسیون‌های کوردستانی ارائه‌ شده‌ است که‌ در این طرح جلال طالبانی از ائتلاف فراکسیون‌‌های کوردستانی به‌ عنوان رئیس جمهور عراق در سمت خود ابقا‌ء خواهد شد و منصب نخست وزیری عراق به‌ عادل عبدالمهدی از ائتلاف ملی واگذار می‌شود و رافع العیساوی از ائتلاف العراقیه‌ به‌ عنوان رئیس آینده‌ی پارلمان عراق  در نظرگرفته شده‌ است.

به‌ موجب اين طرح طارق الهاشمی به‌ عنوان معاون رئیس جمهور در سمت خود ابقا خواهد شد و ایاد علاوی، رئیس فهرست العراقیه،‌ ریاست شورای سیاسی و امنیت ملی عراق را با اختیارات گسترده‌ در دست خواهد گرفت.

طبق این گزارش وزارتخانه‌ دارایی به‌ کردها واگذار خواهد شد و وزیر امور خارجه‌ ازمیان ائتلاف العراقیه‌ انتخاب ميشود.

یکی دگیر از مناصبی که‌ در این طرح پیشنهادی به‌ کردها واگذار شده‌ است، پست معاون نخست وزیری عراق است.

|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


محمد جزا خواننده نامی کوردستان درگذشت
30 / 6 / 1391 ساعت 3:26 | بازدید : 7306 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

روژ نيوز: محمد جزا (حه مه جه زا)از خوانندگان نامدار کوردستان بعد از مدتی طولانی ابتلا به بیماری سرطان، در شهر سلیمانیه درگذشت.

محمد جزا سالها به بیماری سرطان مبتلا بود و چندین بار برای معالجه به اروپا مراجعه کرد، اما معالجات وی ثمربخش نبود و پنج شنبه شب هشتم مهرماه (30 سپتامبر) دارفانی راوداع گفت و به دیارباقی شتافت.

محمد جزا از خوانندگان نامدار کوردستان بود که ترانه ها و سرودهای حماسی بسیاری اجرا کرده بود و یکی از پیشمرگه های دیرین کوردستان بود که سالها در سنگر مبارزات آزادیخواهانه مبارزه کرد.

پیکر این خواننده محبوب ونام آشنا عصر امروز در گورستان "گرد سیوان" و در کنار شمار دیگری از شاعران و هنرمندان کوردستان در سلیمانیه عراق به خاک سپرده شد.

|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3


خودرو پلیس راهنمایی و رانندگی در سنندج دیشب توسط افراد ناشناس مورد حمله مسلحانه قرار گرفت.
30 / 6 / 1391 ساعت 3:26 | بازدید : 5083 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
کردپرس: خودرو پلیس راهنمایی و رانندگی در سنندج دیشب توسط افراد ناشناس مورد حمله مسلحانه قرار گرفت.
به گزارش کردپرس، سرهگ کاظم نژاد معاوان اجتماعی نیروی انتظامی کردستان گفت: یک دستگاه خودرو پلیس گشت راهنمایی و رانندگی در ابتدای خیابان «کوسه هجیج» سنندج دوشنبه شب مورد حمله مسلحانه افراد ناشناس قرار گرفت.
وی افزود: در این حادثه که ساعت 22:30 دقیقه روی داد، سرنشینان خودروی پلیس راهنمایی و رانندگی مورد آماج تیراندازی افراد ناشناس قرار گرفت.
کاظم نژاد گفت: در جریان این اقدام تروریستی یک نفر از سرنشینان خودرو به صورت سطحی از ناحیه پا مجروح شده است.
پنجشنبه شب نیز در اقدامی تروریستی 2 نفر از پرسنل نیروی انتظامی در سنندج به شهادت رسیدند.
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تهدید کردهای ترکیه به برپایی اعتراضات
30 / 6 / 1391 ساعت 3:26 | بازدید : 5149 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
كرد‌هاي تركيه با الگو گرفتن از اعتراضات كشورهاي عربي تهديد كردند كه اعتراضاتی بزرگتر از انتفاضه كشورهاي تونس و مصر را در مناطق كردنشين صورت خواهند داد.

به گزارش روزنامه الوطن - چاپ كويت - كرد‌هاي تركيه در سميناري در چارچوب نافرماني مدني كه از شهرهاي مختلف در جنوب شرق تركيه آغاز شده است دولت رجب طيب اردوغان، نخست وزير تركيه را به آغاز اعتراضی بزرگ تهديد كردند.

صلاح‌الدين دميرتاش، رئيس حزب صلح و دموكراسي خطاب به اردوغان گفت: ذهنيت شما ذهنيتي نظامي امنيتي است اما ما ذهنيتي غير نظامي داريم و نافرماني مدني نيز از جمله راهكارهايي است كه ما در اختيار داريم.

احمد ترك، رئيس مجمع دموكرات كرد نيز در برابر 40 هزار شهروند كرد تركيه كه در شهر سرت جمع شده بودند گفت: ما دشمنان تركيه و مردم اين كشور نيستيم بلكه مي‌خواهيم با آنها همزيستي مسالمت آميز داشته باشيم.

وي خاطر نشان كرد: صداي آزادي در تونس، مصر، يمن و سوريه بالا رفته است اما فرياد ما قوي‌تر و بلندتر خواهد بود.
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


بزرگداشت از بهمن قبادی
30 / 6 / 1391 ساعت 3:26 | بازدید : 5428 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

به گزارش اختصاصی خبرنگار بخش هنری خبرگزاری پیام­نیر كوردستان، مؤسسه «هاروارد فیلم آرشیو» وابسته به دانشگاه هاروارد در شهر بوستون پایتخت ایالت ماساچوست کشور آمریکا در بزرگداشتی برای «بهمن قبادی»، با حضور این کارگردان سینمای ایران، ۵ فیلم سینمایی وی به نمایش در خواهند ­آمد.

 

در این بزرگداشت که توسط «آرشیو فیلم هاروارد» Harward Film Archive)) در دانشگاه هاروارد برگزار می­شود فیلم­های سینمایی «آوازهای سرزمین مادری­ام» و «لاکپشت­ها هم پرواز می­کنند» در روز 15 آوریل، فیلم سینمایی «کسی از گربه­های ایرانی خبر نداره» در روز 16 آوریل، فیلم سینمایی «زمانی برای امستی اسب­ها» در روز 17 آوریل و همچنین فیلم سینمایی «نیوه مانگ» در روز 18 آوریل به نمایش در خواهند آمد.

 

«آرشیو فیلم هاروارد» ((HFA  مجموعه­ای است که سعی دارد با دعوت از فیلم­سازان بزرگ سینمایی از سراسر دنیا و برگزاری جلسات بحث و گفتگو درباره آثار این فیلم­سازان، تعاملی بین آنها و دانشجویان، استادان و هنر دوستان بوجود آورد و در عین حال از آنها نیز تقدیر کند. بهمن قبادی نیز در این بزرگداشت دانشگاه هاروارد حضور خواهد داشت.

|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


گرد و غبار شدید در سنندج
30 / 6 / 1391 ساعت 3:26 | بازدید : 5307 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
 

 


|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


سری دیگری از تصاویر زیبای دریاچه زریوار (زریبار)
27 / 6 / 1391 ساعت 4:2 | بازدید : 5258 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

بسمه تعالی

با سلام

همانطور که در پست های قبلی نیز بیان شد، بعضی اوقات با مشکل آپلود تصاویر مواجه می شیم متأسفانه چند وقت یکبار سایت آپلود تصاویر ما به دلایلی مسدود شده و تصاویر در دسترس قرار نمی گیرند و این مشکل از جانب ما نبوده و نیست. تمام سعی ما بر این است که تصاویر و عکسها را از سایت های معتبر آپلود نموده تا مسدود نشوند. برای همین در صورتی که در پست های قبلی تصاویر مسدود شده باشند شما به بزرگی خودتون ببخشید. اکنون سری دیگری از تصاویر زیبای دریاچه زریوار (زریبار) دنباله پست قبلی آماده نمایش می باشند. 

با تشکر مدیریت وب

یا رحمة للعالمین

اطراف دریاچه 

یا رحمة للعالمین

بسیار زیباست دریاچه زریوار

یا رحمة للعالمین

نمایی دیگر از دریاچه

یا رحمة للعالمین

 Zarivar Like

یا رحمة للعالمین

شهریور 89 با دریاچه زریبار

یا رحمة للعالمین

براستی که نگین کردستان است زریوار

یا رحمة للعالمین

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


پیرشالیار کیست؟
27 / 6 / 1391 ساعت 4:2 | بازدید : 6862 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

مختصری درباره شخصیت مذهبی و عرفانی پیرشالیار اورامان:

نامش سید مصطفی فرزند سید معروف بوده که با چند نسل به سید علی عریضی فرزند امام جعفر صادق می­رسد (نور الانوار، بحر الانساب سید عبدالصمد تواری مشاهیر کرد و بنه­ماله­ی زانیاری و تواتر محلی). خلاف آنچه عده­ای (که اورامان را ندیده و نشناخته­اند) و فقط به دلیل تشابه اسمی این شخصیت را زرتشتی معرفی کرده­اند، پیرشالیار اورامان یکی از شخصیت­های عرفانی و مذهبی قرن 5 و 6 (479- 561 هجری عصر طلایی عرفان) بوده است. زادگاه ایشان اورامان تخت بوده و در طفولیت پس از یادگیری فران جهت آموختن علوم دینی رهسپار کردستان عراق شده و پس از پایان دوران تحصیل در خدمت حضرت عبدالقادر گیلانی در بغداد به تهذیب و تزکیه نفس پرداخته و پس از کسب اجازه ارشاد از محضر آن بزرگوار جهت هدایت و ارشاد مذهبی و عرفانی رهسپار زادگاه خود (اورامان تخت) می­گردد و تا پایان عمر خویش ضمن عبادت و زهد بر ارشاد مذهبی و نشر عرفان و تهذیب و تزکیه نفس شاگردان و مریدان که از نقاط دوردست به خدمتش می­رسیدند مشغول بوده . مشهود است که بیش از یکصد تن از طالبان عرفان و خداشناس را به مرحله کمال رسانیده و 99 پیر اورامان از مریدان و شیفتگان محضر وی بوده­اند. همچنین مقبره آنان در اطراف اورامان و روستاهای تابعه که زیارتگاه عرفان و دوستان می­باشد. 

 

 

|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


شخصیت مذهبی و عرفانی پیرشالیار اورامان:
27 / 6 / 1391 ساعت 4:2 | بازدید : 5526 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

مختصری درباره شخصیت مذهبی و عرفانی پیرشالیار اورامان:

نامش سید مصطفی فرزند سید معروف بوده که با چند نسل به سید علی عریضی فرزند امام جعفر صادق می­رسد (نور الانوار، بحر الانساب سید عبدالصمد تواری مشاهیر کرد و بنه­ماله­ی زانیاری و تواتر محلی). خلاف آنچه عده­ای (که اورامان را ندیده و نشناخته­اند) و فقط به دلیل تشابه اسمی این شخصیت را زرتشتی معرفی کرده­اند، پیرشالیار اورامان یکی از شخصیت­های عرفانی و مذهبی قرن 5 و 6 (479- 561 هجری عصر طلایی عرفان) بوده است. زادگاه ایشان اورامان تخت بوده و در طفولیت پس از یادگیری فران جهت آموختن علوم دینی رهسپار کردستان عراق شده و پس از پایان دوران تحصیل در خدمت حضرت عبدالقادر گیلانی در بغداد به تهذیب و تزکیه نفس پرداخته و پس از کسب اجازه ارشاد از محضر آن بزرگوار جهت هدایت و ارشاد مذهبی و عرفانی رهسپار زادگاه خود (اورامان تخت) می­گردد و تا پایان عمر خویش ضمن عبادت و زهد بر ارشاد مذهبی و نشر عرفان و تهذیب و تزکیه نفس شاگردان و مریدان که از نقاط دوردست به خدمتش می­رسیدند مشغول بوده . مشهود است که بیش از یکصد تن از طالبان عرفان و خداشناس را به مرحله کمال رسانیده و 99 پیر اورامان از مریدان و شیفتگان محضر وی بوده­اند. همچنین مقبره آنان در اطراف اورامان و روستاهای تابعه که زیارتگاه عرفان و دوستان می­باشد. 

مراسم پیرشالیار

 یا رحمه للعالمین

|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


پیرشالیار
27 / 6 / 1391 ساعت 4:2 | بازدید : 6206 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

سپاس و ستایش خداوندی را سزاست که کسوت هستی را بر اندام موزون آفرینش پوشانید

و تجلیات  قدرت لایزالی را در مظاهر و آثار طبیعت نمایان گردانید، خداوندی که تمامی ستایشگران از ستایش او عاجز و تمامی حسابگران از شمارش نعمت­های او ناتوانند.

ذکر این مسئله ضروری است که با توجه به اینکه در سالهای اخیر امکاناتی همچون جاده آسفالته، تلویزیون، ماهواره، اینترنت و ... به منطقه اورامان راه پیدا کرده­اند، مسلم است که فرهنگ های مختلفی به منطقه وارد شده و طبعتاً فرهنگ مردم منطقه را تحت تأثیر قرار خواهند داد. با توجه به توضیحات فوق باید اذعان نمود که در سالهای اخیر مراسم پیرشالیار مقداری با تحریف روبه رو شده است و با توجه به صحبتهای فوق، گه گاهی از این مراسم عرفانی سوء استفاده هایی هم شده است. امسال نیز عده ای کوردل با نوشتن کتابی در رد اسلام بودن پیرشالیار سعی نمودند که چهره این پیر را مخدوش نمایند. با هوشیاری مردم مخلص منطقه، خوشبختانه این خواب را باید به گور ببرند. بر اساس گفته های امام جمعه محترم منطقه اورامان، این مراسم قبلاً توسط پیر مردان و مخلصان انجام می شده است، بنابراین مراسم را آن طور که باید و شاید باشد، انجام می دادند. اما امروزه و با توجه به تأثیرگذاری فرهنگهای مختلف تا حدی این مراسم تحریف شده و به گفته امام جمعه محترم، 50 درجه از واقعیت دور گردیده است. بنابراین مردم منطقه اورامان درصدد هستند که با کمک همدیگر و به کمک خداوند متعال این مراسم عرفانی را در سالهای آینده به حالت قبلی که در سالهای گذشته (سالهای قبل از 1375) انجام می شده است برگردانند. ما هم به نوبه خود برای این عزیزان که سعی در پاسداری از فرهنگ و غیرت و هویت کرد و کردستان می کوشند، تشکر و قدردانی می نماییم و از خداوند متعال خواستاریم کسانی را که سعی در مخدوش کردن فرهنگ، لباس، آداب و رسوم و زبان کردی را دارند از صحنه روزگار محو نماید.

آمین یا رب العالمین

نمایی از مراسم حضرت سید مصطفی (پیرشالیار)

Pirshalyar

 

|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


نوروز 1390 مبارک
27 / 6 / 1391 ساعت 4:2 | بازدید : 5097 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
با سلام خدمت دوستان همیشگی خودم

خداوند منان را شاکرم که امسال نیز فرصتی داد تا بار دیگر بتوانم (هر چند جزئی) شاکر نعمت ها ی ذات حق تعالی باشم. مدیریت وبلاگ یا رحمة للعالمین مفتخر است که به نوبه خود سال نو را به تمامی مسلمانان چهان تبریک گفته و موفقیت روز افزون را از درگاه ایزد منان برای مخلصان و عاشقان دین مبین اسلام بخصوص عاشقان خلفای اربعه راشدین آرزو بنماید. امیدوارم امسال نیز همانند سال های گذشته بتوانم مطالب و تصاویر مفید از موضوعات مختلف را به نمایش بگذارم.

والسلام علیکم و حمة الله و برکاته

یا رحمة للعالمین 

|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3


تاثير مناطق نمونه گردشگري در محروميت زدايي از ديدگاه اجتماعات محلي مطالعه موردي: منطقه اورامان تخت ک
27 / 6 / 1391 ساعت 4:2 | بازدید : 5223 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

تاثير مناطق نمونه گردشگري در محروميت زدايي از ديدگاه اجتماعات محلي

(مطالعه موردي: منطقه اورامان تخت کردستان)

گردشگري به عنوان بزرگترين و پيچيده ترين صنعت دنيا به شمار مي رود. تنوع ابعاد و پيچيدگي هاي صنعت گردشگري متناسب با مناطق جغرافيايي، زمينه هاي ويژه اي براي برنامه ريزي و مديريت گردشگري مي طلبد. در مناطقي که پتانسيل هاي بالقوه فراواني براي توسعه صنعت گردشگري دارند، اما روند مطلوبي را طي ننموده اند، بايد به دنبال عوامل و عناصري گشت، که سبب سرعت بخشيدن به حرکت کند جريان گردشگري هستند. هر چند توسعه گردشگري در مناطق مختلف راه حل کلي براي همه مسايل نيست، اما راهبردهاي نويني پيش روي برنامه-ريزان و تصميم گيران مرتبط مي گذارد، که براي توسعه پايدار و کاهش محروميت مناطق مي تواند موثر باشد. بر اين اساس، هدف مقاله، بررسي وضعيت مناطق نمونه گردشگري در جهت محروميت زدايي از ديدگاه اجتماعات محلي است؛ به گونه اي که سبب توسعه گردشگري و افزايش اشتغال محلي با شيوه هاي مشارکتي گردد. روش تحقيق، توصيفي-تحليلي و مبتني بر مطالعات اسنادي و کتابخانه اي و بررسي هاي ميداني است. مطالعه موردي شامل منطقه نمونه گردشگردي اورامان تخت است. داده ها و اطلاعات به طرق مختلف مراجعه به سازمان ها و مراکز مرتبط و بررسي هاي پيمايشي و پرسشنامه جمع آوري شدند، با استفاده از شيوه ارزيابي مشارکتي (PRA) قابليت ها و توانمندي هاي منطقه اورامان در زمينه ايجاد اشتغال و به تبع آن محروميت زدايي مورد سنجش و ارزيابي قرار گرفت. آثار مولفه هاي قابل انتظار در هفت گروه عمده و 71 زير گروه بر اساس جاذبه هاي گردشگري (9 دسته) منطقه اورامان در جهت محروميت زدايي بر اساس ميانگين نمره (اهميت)، وضعيت CPM مولفه ها، ظرفيت ايجاد شده در منطقه و ميانگين کل ارزشيابي شدند. نتايج نشان مي دهد، با توجه به ويژگي هاي جغرافيايي و ظرفيت تحمل منطقه، ارزيابي CPM حکايت از غلبه همزمان فعاليت هاي بخش گردشگري در منطقه مبتني بر الگوي زنجيره اي و منبع گرا بودن دارد.

كليد واژهمنطقه گردشگري، محروميت زدايي، اورامان تخت، PRA

مقاله کامل (فایل PDF)

|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


خدایا ...
27 / 6 / 1391 ساعت 4:2 | بازدید : 3408 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

بسمه تعالی

با عرض سلام ادب و احترام خدمت کاربران همیشگی

متأسفانه به دلیل همیشگی (فیلتر شدن) سایت آپلود تصاویر مدت زیادی است که نتوانستیم وب رو به روز نماییم، به همین خاطر صمیمانه از محضر شما دوستان پوزش می طلبیم.

خدایا

به خواب دوستان من آسایش،

به بیداریشان عافیت،

به عشقشان ثبات،

 به مهرشان تداوم

                و

به عمرشان برکت جاویدان عطا کن.

التماس دعا

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


پاییز زیبا و عروس فصل هاست ...
27 / 6 / 1391 ساعت 4:2 | بازدید : 2806 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

پاییز زیبا، عروس فصل هاست

برگ ریزان درخت و خواب ناز غنچه هاست

خش خش برگ و نسیم باد را بی انتهاست

هرچه خواهی آرزو کن ُ فصل، فصل قصه هاست . . .

 

شعر مولانا درباره پاییز

ای باغبان ای باغبان آمد خزان آمد خزان
بر شاخ و برگ از درد دل بنگر نشان بنگر نشان

ای باغبان هین گوش کن ناله درختان نوش کن
نوحه کنان از هر طرف صد بی‌زبان صد بی‌زبان

هرگز نباشد بی‌سبب گریان دو چشم و خشک لب
نبود کسی بی‌درد دل رخ زعفران رخ زعفران

حاصل درآمد زاغ غم در باغ و می‌کوبد قدم
پرسان به افسوس و ستم کو گلستان کو گلستان

کو سوسن و کو نسترن کو سرو و لاله و یاسمن
کو سبزپوشان چمن کو ارغوان کو ارغوان

کو میوه‌ها را دایگان کو شهد و شکر رایگان
خشک است از شیر روان هر شیردان هر شیردان

کو بلبل شیرین فنم کو فاخته کوکوزنم
طاووس خوب چون صنم کو طوطیان کو طوطیان

خورده چو آدم دانه‌ای افتاده از کاشانه‌ای
پریده تاج و حله شان زین افتنان زین افتنان

گلشن چو آدم مستضر هم نوحه گر هم منتظر
چون گفتشان لا تقنطوا ذو الامتنان ذو الامتنان

جمله درختان صف زده جامه سیه ماتم زده
بی‌برگ و زار و نوحه گر زان امتحان زان امتحان

ای لک لک و سالار ده آخر جوابی بازده
در قعر رفتی یا شدی بر آسمان بر آسمان

گفتند ای زاغ عدو آن آب بازآید به جو
عالم شود پررنگ و بو همچون جنان همچون جنان

ای زاغ بیهوده سخن سه ماه دیگر صبر کن
تا دررسد کوری تو عید جهان عید جهان

ز آواز اسرافیل ما روشن شود قندیل ما
زنده شویم از مردن آن مهر جان آن مهر جان

تا کی از این انکار و شک کان خوشی بین و نمک
بر چرخ پرخون مردمک بی نردبان بی نردبان

میرد خزان همچو دد بر گور او کوبی لگد
نک صبح دولت می‌دمد ای پاسبان ای پاسبان

صبحا جهان پرنور کن این هندوان را دور کن
مر دهر را محرور کن افسون بخوان افسون بخوان

ای آفتاب خوش عمل بازآ سوی برج حمل
نی یخ گذار و نی وحل عنبرفشان عنبرفشان

گلزار را پرخنده کن وان مردگان را زنده کن
مر حشر را تابنده کن هین العیان هین العیان

از حبس رسته دانه‌ها ما هم ز کنج خانه‌ها
آورده باغ از غیب‌ها صد ارمغان صد ارمغان

گلشن پر از شاهد شود هم پوستین کاسد شود
زاینده و والد شود دور زمان دور زمان

لک لک بیاید با یدک بر قصر عالی چون فلک
لک لک کنان کالملک لک یا مستعان یا مستعان

بلبل رسد بربط زنان وان فاخته کوکوکنان
مرغان دیگر مطرب بخت جوان بخت جوان

من زین قیامت حاملم گفت زبان را می هلم
می ناید اندیشه دلم اندر زبان اندر زبان

خاموش و بشنو ای پدر از باغ و مرغان نو خبر
پیکان پران آمده از لامکان از لامکان

|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


درباره تصوّف و طرایق عرفانی
27 / 6 / 1391 ساعت 4:2 | بازدید : 5021 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

سخني كوتاه درباره تصوّف و طرایق عرفانی

پيش از هرچيز به اختصار دربارة تصوّف و طرايق عرفاني سخن مي‌گويم.

هدف نهايي تصوّف، تزكية نفس و زدودن خاشاك تعلّقات زودگذرِ مادي از درون آدمي است در قرآن كريم تزكية نفس سببِ رستگاري و عدمِ تزكيه باعث خُسران و زيان دانسته شده است:« قَد اَفلَحَ مَن زَكّيها . و قَد خابَ مَن دَسّيها».

عالمان و عارفان و پيشوايانِ مسلمان، تبعيّت كامل از پيامبر عظيم‌الشّأن اسلام(ص) را موجب رسيدن انسانها به رستگاري و كمال و پاية بندگي حقيقي دانسته‌اند: 

  محال است سعدي به راه صفا       توان رفت جز در پي مصطفا

اين بزرگان در راه تزكيه و تهذيب و عبادت و كسب اخلاص و مبارزه با نفس و پيروي از سرور عالم(ص) به جان و دل كوشيده‌اند و چون به كمال رسيده و جامة ارشاد پوشيده‌اند به احياي علوم دين پرداخته و تجاربِ خويش را در اختيار رهروان قرار داده و راهبر و قلاووزِ سلوك ايشان گشته‌‌اند و چون به مصداق الطُرقُ الي اللهِ بِعددِ انفاسِ الخَلايق ، هر كدام به گونه‌اي اين راه را پيموده‌‌اند، از اين رو فرقه‌ها و طرايق و سلسله‌هاي مختلفي به وجود آمده است و اغلب اين طرايق به نام مؤسس آنها شناخته مي‌شود. طريقه‌هاي مشهور تصوّف ـ كه هنوز در جايْ جاي جهان اسلام و از جمله در كُردستان رواج دارند ـ عبارتند از: طريقه‌هاي: «قادريه»‌ (منسوب به حضرت امام عبدالقادر گيلاني غوث الأعظم 561 ـ 471 هـ .ق)، «كُبرويّه»(منسوب به حضرت شيخ احمد نجم‌الدّين كُبري 618 ـ 540 هـ .ق)، «سُهرورديه» ( منسوب به شيخ شهاب‌الدّين عمر سهروردي 632 ـ 539 هـ .ق)، «چشتيه» ( منسوب به خواجه معين الدّين چشتي633 ـ ؟ هـ .ق)، «مولويه» ( منسوب به حضرت مولانا جلال‌الدّين رومي672 ـ 604 هـ .ق)، « نقشبنديه» ـ كه دربارة آن مطالبي خواهد آمدـ و غير اينها [1] .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1.برپهنة ياد؛ نوشتة عثمان نقشبندي، چاپ اوّل انتشارات كردستان،1379؛ صفحه 18.

 

|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


... و باز بهار را باور کنیم
27 / 6 / 1391 ساعت 4:2 | بازدید : 2516 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
... و باز بهار را باور کنیم

                                                      نسیم بهار را بر چهره هایمان

 بالنگی و خرمی را در زندگیمان

                                                              و نوروز را بر دلهایمان

در شکوفه باران بی دریغ کلام

به بهار سلام می کنیم

 پیشاپیش فرا رسیدن بهار ۱۳۹۱ را به تمامی مسلمانان جهان تبریک و تهنیت عرض می نماییم و از خداوند متعال سالی پر از خوشی، موفقیت و سالی پر از امنیت برای همه مسلمانان را آرزو داریم.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ضمن عرض خیرمقدم به تمامی مهمانان و مسافران عزیز ورود شما را منطقه مریوان و اورامان ارج نهاده و آرزوی سفری خوش را برای تمامی شما عزیزان داریم.

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


زندگي نامه عمر خيام نیشاپوری
22 / 6 / 1391 ساعت 3:6 | بازدید : 5188 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

غياث الدين ابوالفتح عمر بن ابراهيم نيشابوري موسوم به خيام از بزرگترين و مشهورترين شعراي تاريخ ايران بعد از اسلام است كه معروفيت وي مرزها را در نورديده و در سرتاسر گيتي به عنوان شاعري خردگرا شناخته شده است. حكيم عمر خيام اگرچه بيشتر به عنوان شاعري رباعي سرا شهره گشته است ولي وي در واقع فيلسوف و رياضيداني بزرگ بود كه در طول عمر دراز خويش كشفيات مهمي در رياضيات و نجوم انجام داد.

زندگي حكيم همچون عقايد و انديشههاي ژرف و پوينده او در هالهاي از ابهام فرو رفته است و افسانههايي كه به اين دانشمند بزرگ نسبت دادهاند حقايق و زندگي او را تا حدودي با داستانهايي غير واقعي درآميخته است. تاريخ زندگي حكيم معلوم نيست ولي بنابر شواهد امر خيام در سال 439 ه.ق در نيشابور، شهري كه به آن عشق ميورزيد و بخش مهمي از ايام عمرش را در آن گذارند، به دنيا آمده است. دوران كودكي و نوجواني حكيم نيز كاملا مشخص نيست ولي بطور قطع وي مطالعاتخود در زمينه علوم معمول آن روز را در نيشابور سپري كرده و به سبب نبوغ ذاتي و ذهن خلاق و استعداد والاي خويش به دستاوردهاي شگرفي نايل آمده است. نقل شده است كه خيام در كودكي با خواجه نظام الملك طوسي و حسن صباح مؤسس فرقه اسماعيليه همدرس بود و آن سه عهد كردند هر يك در بزرگي به منصب و مقامي دست يافت دو يار دبستاني ديگر را نيز بالا كشد...
اين روايت براساس تحقيقات دانشمندان و مقايسه تاريخي زندگي اين سه شخصيت برجسته قاطعانه رد شده است حكيم عمر خيام ظاهرا پس از كسب علوم و معارف عصر خويش رهسپار سمرقند گشت و در اين شهر مورد توجه امير قرخانيان شمسالملك نصربن ابراهيم قرار گرفت و رساله معروف خود درباره جبر را نيز در همين زمان به رشته تحرير در آورد خيام سپس عازم اصفهانشد و به خدمت ملكشاه سلجوقي درآمد و به اصلاح تقويم ايراني و بناي رصدخانهاي در اصفهان همت گماشت.سلطان ملكشاه در دوره سلطنت خويش حكيم جوان را سخت گرامي داشت و امكانات فراواني براي فعاليتهاي علمي در اختيار خيام گذاشت. پس از روي كار آمدن سلطان سنجر سلجوقي حكيم عمر خيام كه در زمره ندماي خاص سلطان ملكشاه بود به خدمت وي درآمد و حتي سلطان را كه دچار آبله سختي شده بود مورد معالجه و درمان قرارداد ولي سنجر هيچگاه نظر مساعدي نسبت به خيام نداشت. از اين روي وي مدتيكوتاه پس از بر تخت نشستن سلطان سنجر به زادگاه خويش نيشابور بازگشت و باقيمانده عمرش رادر اين شهر به انزوا و گوشه نشيني گذارند.حوادث اواخر عمر خيام ناقص و ناكافي است و مهمترين روايتي كه در مورد زندگي وي در دست است حكايتي است كه نظامي عروضي از اين دانشمند بزرگ آورده است: (در زمستان سال 506 ه. ق به شهر مرو سلطان كس فرستاد به خواجه بزرگ صدرالدين (ابوجعفر) محمد بن المظفر (رحمها...) كه خواجه امام عمر را بگوي تا اختياري كند كه به شكار رويم كه اندر آن چند روز برف و باران نيايد و خواجه امام عمر در صحبت خواجه بود و در سراي او فرود آمدي. خواجه كس فرستاد و او را بخواند و ماجرا با وي بگفت و برفت و دو روز در آن كرد و اختياري نيكو كرد، و خود برفت و با اختيار سلطان را برنشاند. و چون سلطان برنشست و يك بانگ زمين برفت ابر درهم كشيد و باد برخاست و برف و دمه در ايستاد. خندهها كردند.

سلطان خواست كه باز گردد، خواجه امام(عمر) گفت پادشاه دل فارغ دارد كه همين ساعت ابر باز شود و در اين پنج روز هيچ نم نباشد. سلطان براند ابر باز شد و در آن پنج روز هيچ نم نبود و كس ابر نديد.) اين پيش گويي ظاهرا در شصت وهفتمين سال از زندگي خيام صورت گرفته است. در فاصله شانزده سال آخر عمر حكيم كمتر اطلاعي از زندگي وي در دست است. خيام ظاهرا كماكان به مطالعه وتدريس مشغول بوده و بويژه كتابهاي فلسفي ابوعلي سينا را، كه او را استاد خود ميدانسته است، عميقا مطالعه و بررسي ميكرده است. تنها روايت موثقي كه در طي اين مدت در دست است از نظامي عروضي است كه پيشگويي معروف حكيم خيام را در مورد منزلگاه ابدياش نقل كرده است.(5) حكيم عمر خيام فقيه، فيلسوف، رياضيدان و منجمي بزرگ بود. وي بيشتر عمر خود را در تدريس رياضيات وفلسفه گذراند و اكثر آثار ابوعلي سينا را مطالعه نمود و يكي از خطبههايمعروف ابن سينا در باب يگانگي خداوند متعال را نيز از عربي به فارسي برگرداند. وي اگرچه در حال حاضر بيشتر به سبب رباعيات شيرينش معروف گشته است ولي چندان شعر و شاعري را جدي نميگرفت و شايد تا حدودي نيز شأن خود را بالاتر از پرداختن به سرايش شعر ميدانسته است. مورخان با وجود اينكه استعداد و نبوغ حكيم را در علوم مختلف اعم از عقلي و نقلي و رياضي ونجوم ستودهاند ولي وي را در تعليم و انتشار دانش ژرفي كه در سينه خود داشته بخيل دانستهاند و از قرار معلوم حكيم چندان توجهي به تربيت شاگردان برجسته و نگارش كتابهاي علمي نداشته است. البته بسياري از دانشمندان فعلي با بررسي شخصيت و آثار و افكار اين فيلسوف بزرگ شرايط سياسي و اجتماعي دوره سلجوقيان و مخالفت علماي سني مذهب و قشري متعصب با افكار فلسفي را دليل عمده عدم رغبت حكيم خيام به نگارش انديشههاي عميق دروني او دانستهاند. افكار و انديشههاي خيام بويژه در علم رياضي در دو مبحث مجزا تحت عنوان ((نظريات رياضي حكيم خيام (جبر، هندسه)، و نظريات حكيم عمر خيام و غياث الدين كاشاني، در علم حساب و محاسبات عددي)) مورد بحث قرار گرفته است، از اين جهت بررسي دانش والاي وي در علم پيچيده رياضي در اين بخش ضرورت چنداني ندارد. بزرگترين فعاليت نجومي حكيم عمر خيام محاسبه و تعيين جدول موسوم به تقويم جلالي بود كه در سال 476 ه.ق به دستور سلطان جلال الدين ملكشاه سلجوقي مأمور انجام آن گشت و به همراهي گروهي از دانشمندان مطالعاتي درخصوص تأسيس رصدخانهاي بزرگ انجام داد.

وي سپس حاصل مطالعات خود و ساير دانشمندان را به خدمت شاه بدين گونه ارائه نمود كه به علت اينكه در حركات كواكب به مرور ايام تفاوتهاي فاحش پديد ميآيد هر سي سال يك بار بايد رصدي انجام گيرد و اين امر به جهت سپري شدن عمر وي و ديگر اعضاء اين هيئت مطالعاتي امكان پذير نيست. از اين روي به پيشنهاد خيام قرار بر آن شد كه تاريخي وضع گردد كه اول سال آن در هنگام اعتدال ربيعي يعني در هنگامي كه آفتاب به اول برج بره وارد نشود قرار گيرد و كبيسههاي لازم به گونهاي وضع شوند تا اول سال همواره در يك موقع باشد و به مرور زمان تغيير نيابد و نام ملكشاه نيز كه بر اين تاريخ قرار ميگيرد ابدي شودحكيم در فلسفه اسلامي و فلسفه يوناني نيز تبحر خاصي داشت و اصول پيچيده فلسفه يونانيو افكار وعقايد علماء بزرگ يونان را با زباني ساده به شاگردان خود ميآموخت. خيام در فلسفه داراي بينش ژرفي بود و معتقدات ديني خود را نيز با همين بينش مورد بررسي قرار ميداد. در اشعار خيام كه سالها پس از مرگ او منتشر شدافكار فلسفي او كه تصويري روشن و شفاف از پويندهاي شك انديش، آگاهي ناخرسند از محدوديتهاي روش علمي،عالمي كه به عبث در جستجوي يافتن تبيين عقلي تناقضات زندگي و مرگ و آفرينش و انهدام و تركيب و گسيختگي و وجود و عدم ميباشد به خوبي جلوهگر است.

بعضي از دانشمندان معتقدند برخي از عقايد فلسفي خيام همچون شك درباره وجود خدا و جهان ديگر و بقاي روح و قيامت ذهن اين فيلسوف را از يقين مذهبي باز ميداشت و لذا دردوره حيات خويش مورد تنفر و حتي تكفير فقها و علماء بود. علاوه بر علماء قشري و متعصب، عرفا و صوفيان زمان خيام نيز عليرغم برخي تشابهات فكري تمايل چنداني به او نداشتند. بعدها پس از مرگ خيام و انتشار برخي رباعيات منسوب به او شك و بدبيني صوفيان و عرفاي مشهوري همچون نجمالدين دابه (فوت در سال 654ه.ق) و فريد الدين عطار نيشابوري (537 ـ617 ه ق) نيز عليه خيام برانگيخته شدو آنان وي را دانشمندي دانستند كه در تمام زندگيش عقل را بر كشف و شهود ترجيح ميداد. با وجود اينكه شهرت فعلي خيام بيشتر به سبب اشعار زيبا و عرفاني او بويژه رباعيات منسوب به وي است ولي ظاهرا حكيم وقت بسيار كمي از زندگي پر بركت خويش را صرف سرايش شعر و شاعري نمود و همانگونه كه اشاره شد شايد سرودن شعر را دون مقام والاي علمي خويش ميدانست. اشعاري كه از وي برجاي مانده است بيشتر در قالب رباعي و بصورت دو بيتيهايي ساده و كوتاه است كه بدور از هرگونه فضل فروشي و تلاش براي لفاظي،عميقترين انديشهها و معاني فلسفي متفكري بزرگ و وارسته را در مقابل اسرار عظيم آفرينش به تصوير كشيده است. مضمون عمده اشعار منسوب به خيام همچون عقايد فلسفي وي توجه به مرگ و فنا، شك و حيرت، افسوس از گذر عمر و... است.

اشعار فعلي منسوب به خيام بيش از هزار رباعي را در بر ميگيرد ولي اكثر محققان تنها 100 رباعي را از آن شاعر دانسته و ساير اشعار را اگرچه تفاوت چنداني با رباعيات واقعي خيام ندارند سروده برخي از شاعران وعارفان زمان وي و اندكي پس از مرگ خيام دانستهاند كه بدليل گستاخي و زيادهروي در ابراز عقايد فلسفي خود اين رباعيات را به حكيم خفته در خاك نسبت داده و خود را از مجازاتهاي سخت احتمالي كه ممكن بود دامن گيرشان شود رهانيدهاند. رباعيات خيام در قرن نوزدهم توسط ادوارد فيتز جرالد شاعر بزرگ انگليسي و در نهايت هنرمندي به زبان انگليسي ترجمه شد و مورد استقبال شديد محافل علمي و ادبي اروپا قرار گرفت به صورتي كه رباعيات خيام در مدتي كوتاه به زبانهاي ايتاليايي، روسي، فرانسوي، آلماني، عربي، تركي و ارمني و اسپانيايي نيز ترجمه شد و اين دانشمند ايراني شهرتي جهاني يافت.

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


زندگی نامه مولاناجلاالدین محمد بلخی
22 / 6 / 1391 ساعت 3:6 | بازدید : 5133 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی (۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ - ۵ جمادی‌الثانی۶۷۲هجری قمری، قونیه) از مشهورترین شاعران زبان دری است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند.
زندگی‌نامه
جلال‌الدین محمد بلخی در
۶ ربیع‌الاول سال ۶۰۴ هجری قمری درولایت بلخ افغانستان امروزی زاده شد. پدر او مولانا محمد بن حسین خطیبی معروف به بهاءالدین ولد و سلطان‌العلما، از بزرگان صوفیه و مردی عارف بود و نسبت خرقهٔ او به احمد غزالی می‌پیوست. وی در عرفان و سلوک سابقه‌ای دیرین داشت و چون اهل بحث و جدال نبود و دانش و معرفت حقیقی را در سلوک باطنی می‌دانست نه در مباحثات و مناقشات کلامی و لفظی، پرچم‌داران کلام و جدال با او مخالفت کردند. از جمله فخرالدین رازی که استاد سلطان محمد خوارزمشاه بود و بیش از دیگران شاه را بر ضد او برانگیخت. سلطان‌العلما احتمالاً در سال ۶۱۰ هجری قمری، هم‌زمان با هجوم چنگیزخان از بلخ کوچید و سوگند یاد کرد که تا محمد خوارزم شاه بر تخت نشسته، به شهر خویش بازنگردد. در طول سفر با فریدالدین عطار نیشابوری نیز ملاقات داشت و عطار، مولانا را ستود و کتاب اسرارنامه را به او هدیه داد. وی به قصد حج، به بغداد و سپس مکه و پس از انجام مناسک حج به شام رفت و تا اواخر عمر آن‌جا بود و علاءالدین کیقباد پیکی فرستاد و او را به قونیه دعوت کرد. مولانا در نوزده سالگی با گوهر خاتون ازدواج کرد. سلطان‌العلما در حدود سال ۶۲۸ هجری قمری جان سپرد و در همان قونیه به خاک سپرده شد. در آن هنگام مولانا جلال‌الدین ۲۴ سال داشت که مریدان از او خواستند که جای پدرش را پر کند.
همه کردند رو به فرزندش = که تویی در جمال مانندش
شاه ما زین سپس تو خواهی بود = از تو خواهیم جمله مایه و سود
سید برهان‌الدین محقق ترمذی، مرید پاکدل پدر مولانا بود و نخستین کسی بود که مولانا را به وادی طریقت راهنمایی کرد. وی سفر کرد تا با مرشد خود، سلطان‌العلما در قونیه دیدار کند؛ اما وقتی که به قونیه رسید، متوجه شد که او جان باخته است. پس نزد مولانا رفت و بدو گفت: در باطن من علومی است که از پدرت به من رسیده. این معانی را از من بیاموز تا خلف صدق پدر شود. مولانا نیز به دستور او به ریاضت پرداخت و نه سال با او همنشین بود تا اینکه برهان‌الدین نیز جان باخت.
بود در خدمتش به هم نه سال = تا که شد مثل او به قال و به حال
درگذشت مولانا

مولانا، پس از مدت‌ها بیماری در پی تبی سوزان در غروب یکشنبه
۵ جمادی الآخر ۶۷۲ هجری قمری درگذشت
در آن روز پرسوز، قونیه در یخ‌بندان بود. سیل پرخروش مردم، پیر و جوان، مسلمان و گبر، مسیحی و یهودی همگی در این ماتم شرکت داشتند. افلاکی می‌گوید: «بسی مستکبران و منکران که آن روز، زنّار بریدند و ایمان آوردند.» و
۴۰ شبانه روز این عزا و سوگ بر پا بود و آرامگاه مولوی در قونیه، ترکیه میباشد.

|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


زندگی نامه شیخ فردین عطار
22 / 6 / 1391 ساعت 3:6 | بازدید : 5540 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

فريدالدين ابو حامد محمد بن ابوبكر ابراهيم بن اسحاق عطار نيشابوري، يكي از شعرا و عارفان نام آور ايران در اواخر قرن ششم و اويل قرن هفتم هجري قمري است. بنا بر آنچه كه تاريخ نويسان گفته اند بعضي از آنها سال ولادت او را 513 و بعضي سال ولادتش را 537 هجري.ق، مي دانند. او در قريه كدكن يا شادياخ كه در آن زمان از توابع شهر نيشابور بوده به دنيا آمد. از دوران كودكي او اطلاعي در دست نيست جز اينكه پدرش در شهر شادياخ به شغل عطاري كه همان دارو فروشي بود مشغول بوده كه بسيار هم در اين كار ماهر بود و بعد از وفات پدر، فريدالدين كار پدر را ادامه مي دهد و به شغل عطاري مشغول مي شود. او در اين هنگام نيز طبابت مي كرده و اطلاعي در دست نمي باشد كه نزد چه كسي طبابت را فرا گرفته، او به شغل عطاري و طبابت مشغول بوده تا زماني كه آن انقلاب روحي در وي به وجود آمد و در اين مورد داستانهاي مختلفي بيان شده كه معروفترين آن اين است كه:

"روزي عطار در دكان خود مشغول به معامله بود كه درويشي به آنجا رسيد و چند بار با گفتن جمله چيزي براي خدا بدهيد از عطار كمك خواست ولي او به درويش چيزي نداد. درويش به او گفت: اي خواجه تو چگونه مي خواهي از دنيا بروي؟ عطار گفت: همانگونه كه تو از دنيا مي روي. درويش گفت: تو مانند من مي تواني بميري؟ عطار گفت: بله، درويش كاسه چوبي خود را زير سر نهاد و با گفتن كلمه الله از دنيا برفت. عطار چون اين را ديد شديداً متغير شد و از دكان خارج شد و راه زندگي خود را براي هميشه تغيير داد."

او بعد از مشاهده حال درويش دست از كسب و كار كشيد و به خدمت شيخ الشيوخ عارف ركن الدين اكاف رفت كه در آن زمان عارف معروفي بود و به دست او توبه كرد و به رياضت و مجاهدت با نفس مشغول شد و چند سال در خدمت اين عارف بود. عطار سپس قسمتي از عمر خود را به رسم سالكان طريقت در سفر گذراند و از مكه تا ماوراءالنهر به مسافرت پرداخت و در اين سفرها بسياري از مشايخ و بزرگان زمان خود را زيارت كرد و در همين سفرها بود كه به خدمت مجدالدين بغدادي رسيد. گفته شده در هنگامي كه شيخ به سن پيري رسيده بود بهاءالدين محمد پدر جلال الدين بلخي با پسر خود به عراق سفر مي كرد كه در مسير خود به نيشابور رسيد و توانست به زيارت شيخ عطار برود، شيخ نسخه اي از اسرار نامه خود را به جلال الدين كه در آن زمان كودكي خردسال بود داد. عطار مردي پر كار و فعال بوده چه در آن زمان كه به شغل عطاري و طبابت اشتغال داشته و چه در دوران پيري خود كه به گوشه گيري از خلق زمانه پرداخته و به سرودن و نوشتن آثار منظوم و منثور خود مشغول بوده است. در مورد وفات او نيز گفته هاي مختلفي بيان شده و برخي از تاريخ نويسان سال وفات او را 627 هجري .ق، دانسته اند و برخي ديگر سال وفات او را 632 و 616 دانسته اند ولي بنا بر تحقيقاتي كه انجام گرفته بيشتر محققان سال وفات او را 627 هجري .ق دانسته اند و در مورد چگونگي مرگ او نيز گفته شده كه او در هنگام يورش مغولان به شهر نيشابور توسط يك سرباز مغول به شهادت رسيده

 

|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


زندگی نامه سنائی غزنوی
22 / 6 / 1391 ساعت 3:6 | بازدید : 5241 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )


ابـو المجـد مجـدود بـن آدم معروف به سنائی غزنوی شاعربلند مرتبهء شیعی مذهب و عارف مشهور و از استادان مسلم شعر فارسی است. ولادتش در اواسط قرن پنجم هجری ( اواسط قرن یازدهم میلادی ) در غزنین اتفاق افتاد. در آغاز جوانی شاعری درباری و مداح مسعود بن ابراهیم غزنوی ( 492ـ 508 هجری = 1098 ـ 1114 میلادی ) و بهرام شاه بن مسعود ( 511 ـ 552 هجری = 1117 – 1157 میلادی ) بود.

ولی بعد از سفرخراسان و اقامت چند ساله در آن دیار و ملاقات با مشایخ تصوف در او تغییری ایجاد شد و كارش به زهد و انزوا و تأمل درحقایق عرفانی كشید. بروز شخصیت سنائی از این آوان صورت گرفت و در این دوره است كه او به سرودن قصائد معروف خود در زهد و وعظ و عـرفـان، و ایجـاد منظومهای مشهورحدیقة الحقیقة و طریق التحقیق و سیر العباد و كارنامهء بلخ و امثال آنها توفیق یافت و نخستین بار قصائد و منظومهای خاصی را به بحث در مسائل حكمی و عرفانی اختصاص داد.

سنائی‌ در طریقت‌ و سیر و سلوك‌ مرید شیخ‌ ابو یوسف‌ یعقوب‌ همدانی‌ بود و مولانا جلال‌ الدین‌ رومی با وجود كمال‌ فضل‌ ،خود را از متابعان‌ و پیروان‌ او دانسته‌ است‌.وی‌ یكی‌ از بزرگ‌ترین‌ شاعران‌ ادب پارسی دری و معروف‌ ترین‌ شاعر صوفی‌ و بنیانگذار این‌ فن‌ به شمارمی‌ رود كه‌ در سبك‌ شعر پارسی‌ و ایجاد تنوع‌ و تجدد در آن‌ نقش‌ به سزائی‌ ایفا نموده‌ است‌.سنائی‌ پس‌ از بازگشت‌ از سفر مكه‌ مدتی‌ در بلخ‌ بسر برد و از آنجا به‌ سرخس‌ و مرو و نیشابور رفت‌.

وفات او به سال 545 هجری ( 1150 میلادی ) اتفاق افتاد ومقبره اش درغزنین زیارتگاه خاص وعام است.

اثر سنائی درتغییر سبك شعرفارسی و ایجاد تنوع و تجدد در آن مسّلمست . در آغاز كار كه شاعر مّداح بود، روش شاعران دورهء اول غزنوی خاصه عنصری و فرخی را تقلید میكرد و در دورهء دوم كه دورهء تغییر حال و تكامل معنوی اوست، آثار او پر است از معارف و حقایق عرفانی و حكمی و اندیشه های دینی و زهد و وعظ و ترك و تمثیلات تعلیمی كه با بیانی شیوا و استوار ادا شده است. درین قصائد سنائی از آوردن كلمات و حتی تركیبات و عبارات عربی به وفور خودداری نكرده است.

و كلام خود را باشارات مختلف از احادیث و آیات و قصص و تمثیلات، و استدلالات عقلی و استنتاج از آنها برای اثبات مقاصد خود، و اصطلاحات وافر علمی از علوم مختلف زمان كه در همهء آنها صاحب اطلاع بوده، آراسته است و به همین سبب بسیاری از ابیات او دشوار و محتاج شرح و تفسیر شده است. این روش كه سنائی در پیش گرفت، مبداء تحول بزرگی درشعر فارسی و یكی از علل اصراف شعرا از امور ساده و توضیحات عادی، و توجه آنان به مسائل مشكلتر و سرودن قصائد طولانی در زهد و وعظ و حكمت و عرفان و اخلاق شده است.

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


زندگی نامه غلام نبی عشقری
22 / 6 / 1391 ساعت 3:6 | بازدید : 5611 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

 غلام نبی  عشقری در ســال 1271 خـــورشیدی، در شهر کـابل چشم بجهان گشود، پدرش شیر محمد معروف به { داده شیر } تاجیر پیشه بود. وی هنوز نخسنين سالهای کودکی را سپری نکرد که پدرش را از دست داد و بعد از مدت کمی برادرش دار فانی را وداع کرد و بعد از مدت اندک چنگالش از دامن مادر هم رها شد و به ياری دوستان نزديک در جاده زندگی قدم می نهاد.

باری غلام نبی که با عياران پرداخته و با آزاد منشی آميخته بود ، عاشق و دلباخته تصوف ميگردد و همه نقد زندگيش را بر سراين نسيه می نهد و بر همه داشته هايش پشت پا می زند. مدتی را در سرگردانی می گذراند و شب ها را در نور کمرنگ و بی رمق چراغ های تيلی به صبح می آورد و برای آموختن خط ، نوشتن و خواندن پنج سال تمام جهد می کند و در سال 1293 خورشيدی  غلام نبی نخستين شعرش را بــــه تخلص عشقری سرود و اين شعر که سخت روان و موزون بود ، ارادهء او را در اين راه خطير استوار تر ســــاخت و بسياری از اشعـــــارش در جــرايد و روزنامه های آنزمـــان به چــاپ رسيد و 70 سال تمام به شاعری پرداخت.

در سال 1335 شغل صحافی را برگزيد و با کتاب سروکار پيدا نمود وبعداً بزم های شاعرانه برپا می نمودند که هر روز دوستداران تازه ای برجمع علاقمندان خويش می افزود و بــالاخره در 9 سرطان 1358 خورشيدی  صوفی غلام نبی عشقری به عمر هشتاد و هفت سالـــگی دار فانی را وداع کــــرد و در شهدای صالحين بخــاک سپرده شد.

 

|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


زندگی نامه خواجه عبدالله انصاری
22 / 6 / 1391 ساعت 3:6 | بازدید : 5169 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

ابو اسماعيل عبدالله پسر ابومنصور محمد انصاري هروي غروب روز جمعه دوم شعبان 396 هـ.ق در كهندز هرات از مادري كه اهل بلخ بود تولد يافت. خانواده‏اش نسب به ابوايوب خالد بن يزيد انصاري (وفات: 5 هـ.ق) صحابي معروف مي‏رسانيد. اين ابوايوب همان كسي است كه رسو ل اكرم (ص) هنگام هجرت از مكه به مدينه در خانه‏آش فرود آمد و به همين مناسبت ميزبان خوشبخت را صاحب رحل خواندند.

عبدالله كه فرزند محبوب خانواده بود، از همان سالهاي كودكي از استادان فن، علم حديث و تفسير آموخت. از جمله استادانش يحيي بن عمار شيباني را نام برده‏اند كه از شيراز به هرات آمده و به تعليم و تدريس مشغول بود و سعي داشت كه سنت عرفا را با شريعت تطبيق دهد و اين راه و روش در مشرب شاگردش نيز اثري پايدار به جا گذاشت. بنا بر مشهور در همان سنين، به يمن حافظه قوي جلب نظر كرد و در كسب مقدمات و حفظ قرآن و اشعار عربي امتيازي يافت.

هر چند استادانش شافعي مذهب بودند ديري نگذشت كه مذهب حنبلي اختيار كرد. به سال 417 هـ.ق در 21 سالگي براي تكميل تحصيلات به نيشابور رفت. سپس به طوس و بسطام سفر كرد و به سماع و ضبط حديث همت گماشت. در سال 423 هـ.ق عازم سفر حج شد و بر سر راه مكه در بغداد توقف كرد تا مجلس درس ابومحمد خلال بغدادي (وفات: 439 هـ .ق) را درك كند. در بازگشت از سفر حج به زيارت ابوالحسن خرقاني (وفات: 425 هـ.ق) صوفي نامور نايل شد. اين ملاقات در وي سخت مؤثر افتاد و ذوق عرفاني او را كه به بركت تلقين پدر در وجودش جوانه زده بود به بار آورد. از ديگر مشايخ صوفيه عصر خود مانند شيخ ابوسعيد ابوخير نيز درك فيض كرد.

سرانجام به زادگاه خود بازگشت و در آنجا مقيم شد و تعليم مريدان مشغول گرديد. در روزگاري كه امام الحرمين، فقيه شافعي مشهور، در نظاميه نيشابور فقه شافعي و كلام اشعري درس مي‏داد با علم كلام مخالفت ورزيد و درذم آن، كتاب نوشت. به همين سبب چند بار تهديد به قتل شد و حتي به فرمان خواجه نظام الملك از آن شهر تبعيد گرديد. وزير پركفايت سلجوقيان هرچند به پاس تقوا و دانش پيرهرات، حفظ حرمت وي مي‏كرد و او را از تعرض معاندان مصون مي‏داشت، اجازه نمي‏داد بر اثر وجود وي در شهر آتش فتنه برانگيخته شود.

خواجه عبدالله كه شيخ الاسلام لقب گرفته و مريدان بسياري در هرات به هم زده بود در پايان عمر نابينا گرديد. وي صبح روز جمعه 22 ذي الحجه سال 481 هـ.ق به سن 85 سالگي در گذشت و در گازرگاه (ده كيلومتري هرات) به خاك سپرده شد. آرامگاهش در همان محل برجاست.

مشرب فكري

در قرن چهارم و پنجم هجري، خراسان كانون علم و تصوف اسلامي بود و شيوخ صوفي از بلاد عراق عرب و ماوراءالنهر به شهرهاي پررونق آن روي مي‏آوردند و از كتابخانه‏هاي مهم آنها كه از كتابهاي علمي و عرفاني پر بود استفاده مي‏كردند. در اين مكتب، صوفيان بزرگي چون ابونصر سراج (وفات: 378 هـ.ق) نويسنده كتاب اللمع في التصوف، ابوبكر محمد كلاباذي (وفات:380 هـ.ق) صاحب كتاب التعرف، ابوعبدالرحمن سلمي (325 ـ 412 هـ.ق) مؤلف طبقات الصوفيه، و امام ابوالقاسم قشيري (376 ـ465 هـ.ق) مؤلف رساله القشريه درخشنده بودند و هر يك به سهم خود گنجينه عرفان اسلامي را غني تر ساخته بودند. اساس مكتب تصوف خراسان كه شهر پررونق و جو علمي نيشابور كانون مهم آن شده بود، جمع شريعت و طريقت و مبارزه با انحراف و بدعت بود؛ حتي ابونصرسراج و شاگردش سلمي و شاگرد او قشيري مدرسه‏هاي خاصي به همين منظور در آن شهر بنياد نهاده بودند. اين مكتب به ويژه بر نقل اقوال مشايخ تكيه داشت. خواجه عبدالله انصاري در همين مكتب پرورش يافته و به مبادي و اصول آن وفادار مانده بود. خدمت مهم پيرهرات به مكتب عرفاني خراسان اين شد كه منازل طريقت و مقامات سلوك عرفاني را مدون ساخت و در درجه بندي مقامات ترتيب تازه‏اي آورد و در اين ترتيب بر كيفيات باطني و اشراقي انحصار نكرد بلكه اخلاق و آداب زندگي متعارف را نيز دخالت داد تا هر فرد صوفي، در عين حفظ پيوند با زندگي، سير معنوي داشته باشد و طريقت را با شريعت همراه سازد

 

|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


زنده گی نامه اقبال لاهوری
22 / 6 / 1391 ساعت 3:6 | بازدید : 6143 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
علامه اقبال لاهوری

دوران کودکى محمد اقبال لاهورى، شاعر، فیلسوف، متفکر و از بانیان کشور پاکستان، دوران پرفراز و نشیب و بس آموزنده‏اى است.
او روز جمعه سوم ذى قعده سال 1294 هجرى قمرى مطابق با 9 نوامبر 1877 میلادى به هنگام اذان صبح در شهر سیالکوت در یک خانه کوچک یک طبقه‏اى، در اطاق کوچکى که فقط نور کم رنگ شمعى آن را روشن مى‏کرد، چشم به جهان گشود.
اقبال دو ساله بود که متوجه شدند چشم راستش ضعیف است، در آن زمان او آن قدر کودک بود، که نمى‏دانست و نمى‏فهمید چشمش سالم نیست، بدین جهت پزشکان تصمیم گرفتند از چشم او خون بگیرند.
زمانیکه وى دوران دانشجویى خود را مى‏گذرانید عینک مى‏زد، خود مى‏گفت:
چشم من در دو سالگى ضایع شد!
اقبال چهار سال و چهار ماه داشت که پدرش شیخ نور محمد او را به مکتب مولانا غلام حسن سپرد و او آموزش قرآن را در مکتب و مسجد مى‏آموخت، شبها درسهاى خود را در خانه کوچک و فقیرانه ایکه در اطاقهاى آن برقى وجود نداشت، در پرتو نور شمع مى‏خواند و به خاطر مى‏سپرد.
یک روز مولانا سید میر حسین به آموزشگاه رفت، وقتى اقبال کوچولو را مشغول درس خواندن دید، پیشانى گشاده و قیافه معصوم و موهاى خاکسترى این کودک او را سخت تحت تاثیر قرار داد و از استاد او خواست غیر از آموزشهاى دینى، آن کودک را با آموزش علوم جدید هم آشنا کند که با موافقت پدر اقبال استاد او را به آموختن ادبیات فارسى، اردو و عربى وادار نمود.
اقبال بسیار باهوش و زیرک بود و آموزش این دوره را تقریبا به مدت سه سال به پایان رسانید در عین حالى که با درآمد کمى که از مغازه پدر به دست مى‏آورد، زندگى ساده‏اى را سپرى مى‏کرد.
پدر اقبال مغازه کلاه و نقاب دوزى و چادردوزى داشت، اما وقتى خرج روزانه خود را در مى‏آورد، در مجالس علماء و دانشمندان شرکت مى‏کرد و همراه آنان به مناجات و عبادت خداوند مى‏پرداخت.
اضافه بر این کتابهاى: فتوحات مکیه و فصوص الحکم، محى الدین ابن عربى را مى‏خواند.
اقبال مى‏گوید: از سن چهارسالگى گوشهاى من با اسم و تعلیمات این کتابها آشنا شد و مدتها تدریس هر دو کتاب در خانه ما ادامه داشت، ولى در ابتداى کودکى همه این مسائل از قدرت فهم من بیشتر بود. با این وجود در این مجالس درس شرکت مى‏کردم، اما وقتى به زبان عربى آشنایى پیدا کردم، قدرت و فهم من اضافه شد و بر اثر پیشرفت در علم و تجربه شوق و شناخت من بیشتر گردید.
او در سال 1884 میلادى به پنجاب رفت و تحت تعلیم استادانى که اعتقاد و ایمان عمیقى داشتند و عاشق قرآن و حفظ آن بودند، آموزش زبان فارسى، عربى، ادبیات اردو، علم و حکمت را ادامه داد و در تهذیب نفس و فضائل اخلاقى داراى رتبه بلندى شد.
قبلا اشاره کردیم فضاى خانواده اقبال یک فضاى معنوى بود، پدر او هم هرگاه مى‏خواست فرزند خود را به عملى وادار سازد، یا از کار ناپسندى منع کند، از آیات قرآن و رفتار پیغمبر (ص) براى وى مى‏خواند وقتى هم اقبال از زبان پدر آیه‏اى از قرآن یا حدیثى را مى‏شنید، بدون کوچکترین ناراحتى آن را مى‏پذیرفت و آرامش خاطر مى‏یافت.
بدین جهت اقبال هشت نه ساله خود هر روز صبح تلاوت قرآن مى‏کرد، پدر هم وقتى او را در این حال مى‏دید مى‏گفت:
وقتى فرصت پیدا کردم به تو یک مطلب مهمى را خواهم گفت.
مطلب مهمى را که پدر به اقبال کوچک گفت، این بود:
پسرم! وقتى قرآن تلاوت مى‏کنى، فکر تو این باشد که قرآن بر تو نازل شده است، یعنى خدا خودش با تو سخن مى‏گوید. یک وقت دیگر هم پدرش به او گفته بود: آن زحمتى که براى آموزش تو کشیدم باید پاداش آن را بگیرم. پاداش من اینست که به اسلام خدمت کنى.
اقبال مى‏گوید: من خواسته پدرم را پیوسته در نظر داشتم، آن را در اشعار خود هم مى‏آوردم، شهرت شاعرى من هم گسترش مى‏یافت، من براى نوجوانان سرود اسلامى مى‏نگاشتم و آنان با شوق و ذوق این اشعار را مى‏خواندند و حفظ مى‏کردند. وقتى هم پدرم در بستر بیمارى بود براى دیدنش رفتم و از او پرسیدم:
پدرجان! آیا به آن پیمانى را که براى خدمت به اسلام با تو بسته بودم، وفا کرده‏ام؟
پدر در حالى که در بستر مرگ قرار داشت، گواهى داد که پاداش زحمات او را داده‏ام.
اقبال در رشته فلسفه دانشگاه لاهور ثبت نام کرد و از درس سر توماس آرنلد بهره‏مند گردید. و دوره فوق لیسانس را در سال 1899 در رشته فلسفه با احراز رتبه اول در دانشگاه پنجاب به پایان برد و پس از اتمام تحصیلات در آن دانشگاه، در رشته‏هاى تاریخ و فلسفه و علوم، به استادى برگزیده شد.
او مدت دوازده سال در دانشگاه لاهور در رشته تاریخ و اقتصاد و فلسفه تدریس مى‏کرد، در هفته هیجده ساعت تدریس داشت و کتابهاى زیر را هم تالیف و ترجمه نمود:
1 - نظریه توحید مطلق، نوشته شیخ عبدالکریم جبلى، ترجمه به زبان انگلیسى.
2 - ترجمه و تلخیص کتاب پولتیکان آکانومى از واکر به زبان اردو.
3 - ترجمه و تلخیص کتاب ارلى پلانتیجنس اثر استبس به زبان اردو.
4 - علم الاقتصاد، به زبان اردو.
اقبال در سال 1905 به تشویق پرفسور سر توماس آرنلد به انگلستان مسافرت کرد و در دانشگاه کمبریج به فراگرفتن فلسفه مشغول شد و رساله دکتراى خود را به نام سیر فلسفه در ایران به زبان انگلیسى تهیه کرد.
در سال 1908 از دانشگاه مونیخ براى نوشتن آن رساله، درجه دکتراى فلسفه دریافت کرد و همان سال به کشور خود بازگشت.
محمد اقبال چندین سال رئیس دانشکده مطالعات شرقى و مدیر گروه آموزشى فلسفه در دانشگاه پنجاب بود، در عین حال به کار وکالت دادگسترى مى‏پرداخت. اما محیط نابسامان زندگى، اختلافها و کشمکشها و همچنین علاقه به آزادى او را به شرکت در کارهاى سیاسى کشانید، در سال 1928 به عضویت مجلس قانونگذارى پنجاب انتخاب شد، و در سال 1932 در کنفرانسى که در لندن براى بنیان گذارى قانون اساسى شبه قاره هند و پاکستان ترتیب داده شده بود شرکت نمود.
او در نویسندگى و شاعرى استعداد فوق العاده‏اى داشت و آثار منظومش به زبانهاى فارسى و اردو، آثار جاویدان و کم نظیرى است. زیرا وى روى اعتماد به نفس و بازگشت به هویت اسلامى همه مسلمانان جهان تاکید فراوان داشت.
آثار منظوم علامه محمد اقبال، به فارسى عبارتند از:
1 - اسرار خودى 2 - رموز بیخودى 3 - پیام شرق 4 - زبور عجم 5 - جاویدنامه 6 - مسافر 7 - چه باید کرد؟
آثار او به زبان اردو عبارت است از:
1 - بانگ درا 2 - خضر راه 3 - طلوع اسلام 4 - بال جبرئیل 5 - ضرب کلیم 6 - شکوه 7 - جواب شکوه 8 - سیر فلک 9 - ارمغان حجاز به فارسى و اردو.
کتاب عمیق و فلسفى دیگر علامه اقبال احیاى فکر دینى در اسلام است، که در سال 1930 در لاهور به چاپ رسیده و در سال 1336 هجرى شمسى توسط دکتر احمد آرام، به فارسى ترجمه شده است.
اقبال مدتى را هم در آلمان به سر برد و در سال 1923 کتاب پیام شرق را در جواب کتاى دیوان غربى گوته شاعر آلمانى سروده است. اگر چه علامه محمد اقبال لاهورى به ایران نیامده بود، اما اشعار و دیوان ارزشمند او که در ایران هم به چاپ رسیده، از فصاحت و بلاغت و مفاهیم بلند اسلامى برخوردار است.
اقبال در سال 1933 از افغانستان دیدن کرد و مزار حکیم سنائى را زیارت نمود، چهارم دسامبر 1933 از دانشگاه پنجاب درجه دکتراى افتخارى گرفت. اما در سال 1934 به گلودرد مبتلا شد، در سال 1938 به تنگى نفس و ضعف قلب دچار گردید و سرانجام این دانشمند بزرگ، که به راستى احیاگر سترک فکر دینى در مشرق زمین بود، بیست و یکم آوریل 1938، مطابق با ساعت پنج صبح پنجشنبه بیستم ماه صفر 1357 هجرى قمرى، در61 ساله گی دار فانی را وداع گفت

|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


زنده گی نامه رودکی
22 / 6 / 1391 ساعت 3:6 | بازدید : 5671 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

رودکی شاعر آغاز قرن چهارم است  که اورا بسبب مقام بلندش در شاعری وبه علت پیشوايی فارسی گویان و آغازیدن بسیاری از انواع شعر پارسی بحق (استاد شاعران )  لقب داده اند .

    در قد یم ترین ودرست ترین مأ خذ ی که از او یاد شده ، کنیه ونام ونسبش " ابو جعفر بن محمد " می باشد که به حدس قریب  به یقین در نیمۀ دوم قرن سوم هجری در درۀ بنج  مرکز نا حیه رودک سمر قند تولد گردیده  واشتهارش به رودکی نیز از همین جا نشأت نموده است .

        از آغاز حیات او  وکیفیت تحصیلاتش اطلاعی در دست نیست. عوفی در لباب الا لباب گفته : 

        « چنان ذکی وتیز فهم بود که در هفت سالگی قرآن تمامت حفظ کرد وقرائت بیاموخت وشعر گفتن گرفت ومعانی دقیق میگفت، چنانکه خلق بروی اقبال نمودند ورغبت او زیادت شد و او را آفرید گار تعالی ، آواز خوش وصوت دلکش داده بود وبه سبب آواز در مطربی افتاده بود ، بربط بیاموخت ودر آن ماهر شد وآوازۀ او به اطراف واکناف عالم برسید وامیر نصر بن احمد سامانی که امیر خرآسان بود ، او را به قربت حضرت خود مخصوص گردانید، وکارش بالا گرفت ».

    عوفی در مقدمۀ همین سخنان نوشته است که از " مادر نابینا آمد ه" وشاعران نزدیک به عهد او هم که در همان محیط زندگانیش میزیسته وشاعری می کرده اند ، به این مطلب اشاره نموده اند.اما برخی از تذکره نویسان را عقیده بر آنست که رودکی در قسمتی از زندگانی خود بینا بود ه وبعد ها به علتی که معلوم نگردیده  نا بینا شده است . وليک اتفاقاً یک اشاره  تاریخی دراین باب وجود دارد که ما را ازاین تحیر می رهاند و آن تصریح محمود بن عمر نجاتی است ، درکتاب بساتین الفضلا ء وریاحین العقلا فی شرح تاریخ العتبی که بسال 709 هجری تا لیف گردیده ؛ بر اینکه رودکی در آخر عمر خود کور شده است .اینکه برخی از نویسندگان وصاحبان تذکره پنداشته اند که رودکی کور مادر زاد بوده و یا در طفولیت نابینا شده است آنقدر قرین به حقیقت نمی باشد . زیرا اگر چنین مطلبی صحت میداشت ، رودکی در قصیدۀ بی مانندی  که در وصف پیری وفروریختن دندان خود گفته است بطور قطع ویقین از رنج نابینایی نیز سخن میگفت و آن درد جانسوز را شرح میداد .

 

|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


زنده گی نامه قهار عاصی
22 / 6 / 1391 ساعت 3:6 | بازدید : 6354 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

قهارعاصی در سال 1335 خورشیدی در روستای ملیمه پنجشیر دیده به جهان گشود. عاصی دوره اول ابتدائیه را در پنجشیر خواند و همراه با خانواده اش به کابل آمد و در شهر کهنۀ کابل اقامت گزیده وشا مل مکتب ابوریحان البیرونی شد.قهار عاصی از مکتب به درجه عالی فارغ گردید . واز  رشته زراعت از پوهنتون کابل لیسانس گرفت. و در چهارم میزان سال 1373 در شهر کابل در جریان جنگ داخلی میان گروه های مجاهدین کشته شد.

او شاعری پرکار بود و ظرف سالهای محدودی که با جديت به شعر پرداخت تقريبا هر سال يک مجموعه را روانه بازار کرد.

از عاصی به دليل نوآوری ها و عاطفی بودن شعرهايش به عنوان شاعر دردهای مردم ياد می کنند و شعرش را ارج می نهند.

عاصی شاعری بود نوگرا که حتی در قالبهای کهن نيز حرف و حديث تازهای داشت. پُرکار بود و با خود وعدهای داشت که هر سال، يک کتاب شعر به بازار روانه کند، و تا دم مرگ به اين وعده عمل کرد.

عاصی ذاتاً شاعری بود دردمند، اهل موضعگيری و صراحت بيان. به همين لحاظ، غالباً با مسايل افغانستان درگير بود و کمتر اتفاقی در کشورش افتاد که عاصی از کنارش با سکوت گذشته باشد.

ولی او با اين همه موضعگيری، روحيهای تغزلی نيز داشت. از او شعرهای عاشقانه لطيفی بر جای مانده است. گاهی در شعرش آميختگی زيبايی از لحن حماسی و تغزلی هم ديده میشود که خاص خود اوست.

مهاجرت به ايران

ادامه اين جنگها، عاصی را همچون بسياری ديگر از افغانها وادار به مهاجرت کرد و او از ميان کشورهای دور و نزديک، ايران را برگزيد. شايد میخواست حال که از ميان هموطنان بيرون رفته است، از ميان همزبانان نرود.

حضور بعضی دوستان شاعر افغان و ايرانی او در اين کشور نيز اين انتخاب را تقويت میکرد. چنين شد که در بهار ۱۳۷۳ خورشيدی با خانوادهاش به ايران کوچيد و در مشهد اقامت گزيد.

عاصی در ايران، هم برای ايجاد ارتباط ميان شاعران مهاجر و مقيم آن کشور کوشيد و هم آثاری تأليف کرد که به صورت کتاب و مقاله در اين کشور چاپ شد و غالباً نيز با پشتکار محمدحسين جعفريان شاعر ايرانی و دوست عاصی همراهی می شد.

اما مدت کوتاهی پس از اقامت عاصی در مشهد، مقامات ايرانی اجازه ماندن به او ندادند و شاعر آواره افغان، نوميدانه روانه کشور شد، در حالی که اين بيت حافظ را به دوستش فرهاد دريا (آواز خوان افغان) نوشته بود:" غم غريبی و غربت چو برنمیتابم -- به شهر خود روم و شهريار خود باشم".

(عاصی و دريا از کابل با هم رابطهای نيک داشتند. فرهاد بسياری از شعرهای عاصی را با آهنگ خوانده است و آخرين کتاب عاصی نيز به همت او چاپ شد.)

قهار عاصی مشهد را به قصد هرات و سپس کابل ترک کرد، با همسرش ميترا و تنها فرزندش مهستی.

بسيار از آن زمان نگذشته بود که خبر درگذشت او از اثر انفجار هاوان در کارته پروان کابل، در همه جا پخش شد.

"مقامه گل سوری"، "لالايی برای مليمه"، "ديوان عاشقانه باغ"، "غزل من و غم من"، "تنها ولی هميشه"، "از جزيره خون" و "از آتش از بريشم"، شش مجموعه شعر عاصی است و "آغاز يک پايان" خاطرات اوست از جريان سقوط کابل به دست مجاهدين و جنگهای داخلی نوشته است.



 

|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


زنده گی نامه شهید احمد شاه مسعود
22 / 6 / 1391 ساعت 3:6 | بازدید : 5356 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

احمدشاه مسعود فرزند دگروال دوست محمد خان در ۱۱ سنبله برابر با ۲ سپتامبر ۱۹۵۳ میلادی در قریهٔ جنگلک ولایت پنجشیر زاده شد.
پدر احمد شاه مسعود دگروال دوست محمد از افسران ارتش کشور در دوران سلطنت محمد ظاهر شاه بود. پدر بزرگش یحیی خان یکی از بزرگان مردم پنجشیر به‌شمار می‌رفت که در دوران پادشاهی امان‌الله شاه به عنوان کارمند و مامور رسمی دولت وظیفهٔ خزانه‌دار نقدی را به عهده داشت. او همچنان در تشویق و جمع‌آوری مجاهدان و مبارزان از زادگاه خود، وادی پنجشیر برای کسب استقلال از استعمار بریتانیا در سلطنت امان‌الله شاه شخص فعال و پر تحرک محسوب می‌شد. دگروال دوست محمد مانند بسیاری از افسران ارتش و کارمندان دولت در سالهای کار رسمی پس از هر چند سالی محل کار و وظیفه‌اش تغییر می‌یافت و از یک ولایت به ولایت دیگر موظف می‌گردید. از این رو، وی در سالهای کارش به حیث افسر ارتش یا صاحب منصب اردو در ولایات ننگرهار، بدخشان، بغلان، غزنی، هرات و کابل وظایفی را به عهده داشته‌است.
او در کنار کار در ارتش که مربوط وزارت دفاع می‌شد، گاهی در وزارت داخله نیز وظایف رسمی را به سر رسانید. آنچنانکه او در هرات چندسالی در بخش وزارت داخله سمت فرماندهی یا قوماندانی ژاندارم و پلیس هرات را به دوش داشت. بنابر این احمدشاه مسعود همراه با پدر و خانواده به ولایات مختلف رفت و دوران کودکی و نوجوانی را در مکاتب و مدارس بیرون از زادگاهش سپری نمود.
مسعود سالهای آغاز کودکی را در زادگاهش دره پنجشیر گذراند. در پنج سالگی شامل صنف اول مکتب بازارک گردید. قبل از آنکه صنف اول را به پایان برساند با خانواده به کابل رفت و در مکتب شاه دوشمشیره شامل شد. اما اندکی بعد پدرش در سمت قوماندان ژندارم و پولیس هرات به ولایت هرات رفت و احمدشاه مسعود صنوف دوم، سوم و چهارم را در مکتب مؤفق شهر هرات به درس و تعلیم ادامه داد. در همینجا بود که علوم دینی و مذهبی را نزد مدرس مدرسه جامع هرات فرا گرفت. در پایان صنف چهارم با پدرش که از هرات به کابل تبدیل گردید دوباره به شهر کابل بازگشت.

دوران متوسطه و لیسه را در لیسه استقلال کابل به پایان رساند و در سال
۱۳۵۲ با شرکت در آزمون کانکور وارد دانشکدهٔ مهندسی پلی‌تخنیک کابل گردید.
در نوجوانی علاقه زیادی به ادامهٔ تحصیل در دانشگاه نظامی از خود نشان داد، اما به توصیه دوستان پدرش که دل ناخوش از نظام عسکری و نارضایتی از عدم کفاف معاش و شکایت از روزگار داشتند، تشویق به ادامهٔ تحصیل در دانشکده‌های پزشکی یا گردید. زمانی که یکی از دوستان جوانش عمارت زیبای پلی‌تخنیک را نشانش داد، علاقمندی ورودش را به آن دانشگاه کتمان نکرد و به این ترتیب وارد دانشکده مهندسی پلی‌تخنیک کابل شد.

هم‌زمان با ورود به دانشکدهٔ مهندسی پلی‌تخنیک کابل در سال ۱۳۵۲ رسماً عضویت نهضت اسلامی افغانستان را پذیرفت. و در تابستان سال ۱۳۵۴ رهبری مبارزه در نخستین قیام پنجشیر در برابر حکومت وقت را به عهده گرفت، قیام ناکام گشت و چندی از همکاران مسعود از جمله شاه ابدال دستگیر و سپس اعدام شدند. مسعود که تحت تعقیب دولت بود به پاکستان رفت، آن قیام را اشتباه محض خواند و از همانجا راه خود را با گلبدالدین حکمتیار جدا نمود
دوران اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ با وقوع کودتای کمونیستی
۷ ثور۱۳۵۷ و آغاز جهاد او به نورستان و کنر می‌رود و با رهبری دسته‌های کوچک مجاهدین، عملاً در رهبری مبارزه علیه رژیم کمونیستی وابسته به شوروی شرکت می‌جوید. مسعود در جوزای۱۳۵۸ در رأس یک قطعه از چریک‌های مجاهد نورستان وارد پنجشیر می‌گردد و در ۱۷ سرطان۱۳۵۸ اولین دسته‌های منظم چریکی را در درهٔ پنجشیر ایجاد می‌نماید.
بعد از سه سال نبرد با روسها در سال
۱۳۶۱ درپی شکست کامل شش تهاجم گسترده ارتش اتحاد شوروی سابق در پنجشیر، فرمانده کل نظامی روس‌ها در افغانستان برای توافق آتش بس با احمد شاه مسعود وارد مذاکره گردیده و به مدت دو سال، این توافق به امضاء می‌رسد(۱۹۸۲)، که در واقع روس‌ها با این توافق، مجاهدین را برای اولین بار به عنوان یک طرف سیاسی به رسمیت می‌شناسند. ژنرال گروموف فرمانده سپاه چهلم شوروی در افغانستان در بارهٔ این قرارداد می‌نویسد: «مسعود از آرامش پدید آمده فعالانه برای نیل به اهداف خود سود جست.
مسعود از فرصت به دست آمده حداکثر استفاده را کرده و به سازماندهی نیروهای مقاومت علیه اشغال افغانستان در خارج از درهٔ پنجشیر اقدام می‌کند. در همین راستا با ایجاد شورای نظار یکی ار منظمترین تشکل‌های نظامی و چریکی علیه اشغال شوروی و مقابله با رژیم کمونیستی را پایه‌گذاری می‌نماید. شورای نظار در ابتدا متشکل از احزاب و گروه‌های مختلف در
۹ ولایت شمالی افغانستان ایجاد می‌گردد.
از سال
۱۳۵۸ تا سال ۱۳۶۷هشت حمله ارتش متجاوزین اتحاد شوروی سابق در پنجشیر به شکست کامل می‌انجامد و بدین ترتیب از سال ۱۳۶۷ به بعد پنجشیر همچون دژی تسخیر نا پذیر باقی می‌ماند.
به دنبال خروج آخرین سرباز اتحاد شوروی از خاک افغانستان در تاریخ
۱۳ میزان ۱۳۶۹ ، به ابتکار احمد شاه مسعود شورای عالی فرماندهان ارشد جهادی افغانستان در شاه سلیم ولایت بدخشان به تاریخ ۹ اکتوبر ۱۹۹۰ دایر می‌گردد در این اجلاس اکثر فرماندهان معروف مجاهدین از جمله نماینده‌ای از امیر اسماعیل خان نیز حضور داشتند. فرماندهان در این نشست استراتژی مبارزه علیه رژیم کمونیستی افغانستان را تعیین می‌کنند.
در پی برگزاری اجلاس شاه سلیم در عقرب
۱۳۶۹ لوی درستیز (رییس ستاد ارتش) پاکستان احمد شاه مسعود را به پاکستان دعوت می‌کند. بدین ترتیب احمدشاه مسعود سفری کوتاه به پاکستان انجام می‌دهد و در ضمن دیدار با مقامات پاکستان و سران مجاهدین مستقر در پاکستان استراتژی مستقل فرماندهان مجاهدین در مبارزه علیه رژیم کمونیستی را به اطلاع آنها می‌رساند و مواضع فرماندهان را در دیدارهای مختلف به آنها تبیین می‌نماید.
سازماندهی نظامی احمدشاه مسعود :
با وجود حملات همیشگی ارتش سرخ و ارتش افغانستان مسعود قادر بود توانایی نظامی‌اش را گسترش دهد.
در بهار
۱۹۸۰ مسعود ۱۰۰۰ چریک که تسلیحات ضعیفی داشتند با نیروهای دولتی و ارتش سرخ می‌جنگید. نیروهای وی تا سال ۱۹۸۴ به ۵۰۰۰ هزار نفر رسید. بعد از گسترش ساحهٔ نفوذش به دیگر مناطق در سال ۱۹۸۹ وی دارای ۱۳۰۰۰ هزار جنگجو بود. این نیروها به سه یگان تقسیم می‌شدند:
1.گروههای محلی
2.گروههای ضربت
3.گروههای متحرک
گروه متحرک کماندوهایی با تجهیزات سبک بودند که در گروههایی
۳۳ نفره به عملیات جریکی دست می‌زدند. اینها سربازهای حرفه‌ای بودند که به خوبی آموزش دیده بودند. کماندوهای گروه متحرک دارای یونیفرم بودند که کلاهای پکول نماد نیروی منظم آنها بود.
تشکیلات نظامی مسعود ترکیب کارآمدی از روشهای سنتی رزمی افغانها و قواعد مدرن جنگ چریکی بود که وی از روش‌های مائو و چه گوارا آموخته بود. روشهای نظامی مسعود به عنوان موثرترین قواعد جنگ چریکی در بین همهٔ نیروهای مقاومت شناخته شده‌است.
در سال
۱۹۸۳ مسعود شورای نظار را بنیان گذارد: یک شورای نظامی که عملیاتهای ۱۳۰ فرماندهٔ نظامی مجاهدین را در هفت ولایت شمالی افغانستان هماهنگ می‌نمود. این شورا خارج از حلقهٔ احزاب پشاور بود، که در رقابت و همشچمی و جنگ و منازعه با یگدیگر قرار داشتند. به خاطر شکافهای قومی و سیاسی شورای نظارت اختلاف بین گروههای مقاومت را از بین برد.
فرمانده احمد شاه مسعود، پس از سالها مقاومت در برابر اشغال کشورش توسط ارتش شوروی سابق و نبرد با گروه طالبان، در روز
۱۸ شهریورماه ۱۳۸۰ برابر ۹ سپتامبر سال ۲۰۰۱ میلادی، در اثر انفجار انتحاری دو مرد عرب که خود را خبرنگار معرفی کرده بودند، کشته شد.
خبر شهید شدن این فرمانده مجاهدین که می‌توانست به کاهش روحیه هم رزمانش در جبهه ضد طالبان بینجامد، با چند روز تاخیر اعلام گردید.

 

 

|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


حکایتی خواندنی (شمع می سازم برایت یا امیرالمؤمنین(ع))
22 / 6 / 1391 ساعت 0:0 | بازدید : 5189 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

شمع می سازم برایت یا امیرالمؤمنین ( صلوات الله علیه)

عالمی از علمای نجف اشرف که اتفاقاً شاعر زبردستی هم بوده و به دو زبان فارسی و عربی هم خیلی خوب سخن می گفته، در حرم مطهر حضرت علی صلوات الله علیه نشسته بود، دید یک نفر عوام آمد جلوی ضریح مقدس و این شعر را گفت:

شمع می سازم برایت یا امیرالمؤمنین (علیه السلام)
قد این گلدسته هایت یا امیرالمؤمنین (علیه السلام)

بقیه در ادامه مطلب...

|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


پیدایش جشن نوروز
22 / 6 / 1391 ساعت 0:0 | بازدید : 4911 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
پیدایش جشن نوروز
 
انسان‏، از نخستین ادوار زندگی اجتماعی، متوجه بازگشت و تكرار برخی از رویدادهای طبیعی، یعنی تكرار فصول شد. نیاز به محاسبه در دوران كشاورزی ، یعنی نیاز به دانستن زمان كاشت و برداشت، فصل بندی ها و تقویم دهقانی و زراعی را به وجود آورد. نخستین محاسبه فصل ها، بی گمان در همه جوامع با گردش ماه كه تغییر آن آسانتر دیده می شد صورت گرفت. و بالاخره در نتیجه نارسایی ها و ناهماهنگی هایی كه تقویم قمری، با تقویم دهقانی داشت، محاسبه و تنظیم تقویم بر اساس گردش خورشید صورت پذیرفت. سال در نزد ایرانیان از زمانی نسبتا كهن به چهار فصل سه ماهه تقسیم شده و همان طور كه ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده است آغاز سال ایرانی از زمان خلقت انسان ( یعنی ابتدای هزاره هفتم از تاریخ عالم) روز هرمز از ماه فروردین بود، وقتی كه آفتاب در نصف النهار ، در نقطه اعتدال ربیعی ، و طالع سرطان بود.

 پیدایش جشن نوروز 

جشن نوروز را به نخستین پادشاهان نسبت می دهند. شاعران و نویسندگان قرن چهارم و پنجم هجری چون فردوسی، عنصری، بیرونی، طبری و بسیاری دیگر كه منبع تاریخی و اسطوره ای آنان بی گمان ادبیات پیش از اسلام بوده ، نوروز را از زمان پادشاهی جمشید می دانند.

در خور یادآوری است كه جشن نوروز پیش از جمشید نیز برگزار می شده و ابوریحان نیز با آن كه جشن را به جمشید منسوب می كند یادآور می شود كه : «آن روز كه روز تازه ای بود جمشید عید گرفت؛ اگر چه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود».

روایت های اسلامی درباره نوروز

آورده اند كه در زمان حضرت رسول (ص) در نوروز جامی سیمین كه پر از حلوا بود برای پیغمبر هدیه آوردند و آن حضرت پرسید كه این چیست؟ گفتند كه امروز نوروز است. پرسید كه نوروز چیست؟ گفتند عید بزرگ ایرانیان. فرمود: آری، در این روز بود كه خداوند عسكره را زنده كرد. پرسیدند عسكره چیست؟ فرمود عسكره هزاران مردمی بودند كه از ترس مرگ ترك دیار كرده و سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان گفت بمیرید و مردند. سپس آنان را زنده كرد وابرها را فرمود كه به آنان ببارند از این روست كه پاشیدن آب در این روز رسم شده. سپس از آن حلوا تناول كرد و جام را میان اصحاب خود قسمت كرده و گفت كاش هر روزی بر ما نوروز بود.

و نیز حدیثی است از معلی بن خنیس كه گفت: روز نوروز بر حضرت جعفر بن محمد صادق در آمدم گفت آیا این روز را می شناسی؟ گفتم این روزی است كه ایرانیان آن را بزرگ می دارند و به یكدیگر هدیه می دهند. پس حضرت صادق گفت سوگند به خداوند كه این بزرگداشت نوروز به علت امری كهن است كه برایت بازگو می كنم تا آن را دریابی. پس گفت: ای معلی ، روز نوروز روزی است كه خداوند از بندگان خود پیمان گرفت كه او را بپرستند و او را شریك و انبازی نگیرند و به پیامبران و راهنمایان او بگروند. همان روزی است كه آفتاب در آن طلوع كرد و بادها وزیدن گرفت و زمین در آن شكوفا و درخشان شد. همان روزی است كه كشتی نوح در كوه آرام گرفت. همان روزی است كه پیامبر خدا، امیر المومنین علی (ع) را بر دوش خود گرفت تا بت های قریش را از كعبه به زیر افكند. چنان كه ابراهیم نیز این كار را كرد. همان روزی است كه خداوند به یاران خود فرمود تا با علی (ع) به عنوان امیر المومنین بیعت كنند. همان روزی است كه قائم آل محمد (ص) و اولیای امر در آن ظهور می كنند و همان روزی است كه قائم بر دجال پیروز می شود و او را در كنار كوفه بر دار می كشد و هیچ نوروزی نیست كه ما در آن متوقع گشایش و فرجی نباشیم، زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست.

جشن نوروز

جشن نوروز دست كم یك یا دو هفته ادامه دارد. ابوریحان بیرونی مدت برگزاری جشن نوروز را پس از جمشید یك ماه می نویسد: « چون جم درگذشت پادشاهان همه روزهای این ماه را عید گرفتند. عیدها را شش بخش نمودند: 5 روز نخست را به پادشاهان اختصاص دادند، 5 روز دوم را به اشراف، 5 روز سوم را به خادمان و كاركنان پادشاهی، 5 روز چهارم را به ندیمان و درباریان ، 5 روز پنجم را به توده مردم و پنجه ششم را به برزگران. ولی برگزاری مراسم نوروزی امروز، دست كم از پنجه و «چهارشنبه آخر سال» آغاز می شود و در «سیزده بدر» پایان می پذیرد. ازآداب و رسوم كهن پیش از نوروز باید از پنجه، چهارشنبه سوری و خانه تكانی یاد كرد.

پنجه (خمسه مسترقه)

بنابر سالنمای كهن ایران هر یك از 12 ماه سال 30 روز است و پنج روز باقیمانده سال را پنجه، پنجك، یا خمسه مسترقه، گویند. این پنج روز را خمسه مسترقه نامند از آن جهت كه در هیچ یك از ماه ها حساب نمی شود. مراسم پنجه تا سال 1304 ، كه تقویم رسمی شش ماه اول سال را سی و یك روز قرارداد، برگزار می شد.

میر نوروزی

از جمله آیین های این جشن 5 روزه، كه در شمار روزهای سال و ماه و كار نبود، برای شوخی و سرگرمی حاكم و امیری انتخاب می كردند كه رفتار و دستورهایش خنده آور بود و در پایان جشن از ترس آزار مردمان فرار می كرد. ابوریحان از مردی بی ریش یاد می كند كه با جامه و آرایشی شگفت انگیز و خنده آور در نخستین روز بهار مردم را سرگرم می كرد و چیزی می گرفت. و هم اوست كه حافظ به عنوان « میرنوروزی» دوران حكومتش را « بیش از 5 روز» نمی داند.

از برگزاری رسم میر نوروزی، تا لااقل 70 سال پیش آگاهی داریم. بی گمان كسانی را كه در روزهای نخست فروردین، با لباس های قرمز رنگ و صورت سیاه شده در كوچه و گذر وخیابان می بینیم كه با دایره زدن و خواندن و رقصیدن مردم را سرگرم می كنند و پولی می گیرند بازمانده شوخی ها و سرگرمی های انتخاب «میر نوروزی» و «حاكم پنج روزه » است كه تنها در روزهای جشن نوروزی دیده می شوند و آنان در شعرهای خود می گویند: «حاجی فیروزه، عید نوروزه، سالی چند روزه».

منبع : مجله موفقیت

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


خطبه بدون نقطه از عجایب علی (ع)
22 / 6 / 1391 ساعت 0:0 | بازدید : 5315 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
خطبه بدون نقطه از عجایب علی (ع)

عجايب فراوان از مولاي متقيان علي (ع) شنيده شده، از دلاوري‌ها و رشادت‌ها، احسان و نيكوكرداري، صبر و بردباري، اما يكي از شگفتي‌هاي اين بزرگ مرد عالم اسلام خطبه‌ايست كه كه بدون نقطه و بداهه و البته بدون تامل قرائت نموده اند. چنانکه عقلها حیران ماند .


متن كامل اين خطبه به همراه معني فارسي آن در ادامه مطلب...

|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


خطبه بدون الف از عجایب حضرت علی (ع)
22 / 6 / 1391 ساعت 0:0 | بازدید : 4800 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
خطبه بدون الف از عجایب علی (ع) + عکس

کفعمی در مصباح، از هشام بن سایب کلبی و او از ابی صالح روایت می کند که:

روزی جمعی از اصحاب پیغمبر اكرم صلي الله عليه و آله بحث می نمودند در اطراف این موضوع که کدام حرف است در ميان حروف که از همه بیشتر در سخن و کلام موجود است؟ معلوم شد حرف «الف» از همه بیشتر است و هیچکس نمی نتواند کلامی بگوید که حرف «الف» در آن نباشد.حضرت مولاي متقيان امیرالمؤمنین علي علیه السّلام كه در اين جلسه حضور داشتند، بدون تأمّل و فی البداهه خطبه ای ايراد فرمودند كه در آن حرف«الف» به كارنرفته است. چنانکه عقل ها حیران ماند و حضار متحير. نام این خطبه را مونقه گذاشتند؛ یعنی در حسن و نیکویی و بلاغت، شگفت آور است.

اين خطبه طولانى،علاوه بر اين كه قدرت علمى مولاى متقيان را نشان مى‏دهد،داراى معارف عظيم است.گويا آن بزرگوار در استعمال كلمات و جملات آن هيچ گونه محدوديتى نداشته است‏

متن خطبه و ترجمه آن در ادامه مطلب...

|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


حقیقت خیالی (دلنوشته )
22 / 6 / 1391 ساعت 0:0 | بازدید : 4979 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

بسمه تعالی

 (حقیقت خیالی)

قلمی در دستم ، به موازات خیال

میروم تا قلل سرد سحاب

                 می نشینم بر ماه ، بر خورشید هوس

لحظه ای موجی از وسوسه ها به بهشتم بردند

ناگهان

 به بلندای خیالم پرت شد ، این تن خاکی من

کودکی آنجا بود که لباسش پاره ، دستها آلوده

                        چشمهایش روشن ، و چه خوش سیما بود

                                       چهره ای نور آلود

                                                از ته دل با خاک ، با زمین سودا داشت!

قدمم بر خاک است

             نگهم رو به زمین

                                هوسم جای دگر

دل من ، به تمنای وصال چه کسی پر می زد؟

نشد آخر که بفهمم خود را

از نمک زار درون

                تصفیه خانه چشم

                      قطره بی تابی ، امیدوار به وصل

                                                    چه شتابان می تاخت ،

لحظه ای در طلبش ، ناله ای سر دادم

ناله ای از ته این خونین جگر.

کوله باری از غم ، از غبار نَفْسم

روی دوش اشکم

 اشک من تیز بتاز ، طاقتم سر شده است.

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


حكايت عبادت پيامبر صلي الله عليه و آله
22 / 6 / 1391 ساعت 0:0 | بازدید : 4882 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
حكايت عبادت پيامبر صلي الله عليه و آله

انس بن مالك گويد: رسول خدا (ص ) آنقدر عبادت و شب زنده دارى كرد كه بر اثر  آن بدنش همچون مشك خشكيده شد

:جمعى از مسلمين (دلشان به حال آن حضرت سوخت ) عرض ‍ كردند

 چه چيز شما را اين گونه به كوشش در عبادت واداشته است ؟، با اينكه خداوند گناه ترك اولى ) قبل و بعد تو را بخشيده ، باز اين همه سعى و تحمل ورنج در عبادت براى چه ؟

: آنحضرت در پاسخ آنها فرمود: افلا اكون عبدا شكورا

(( آيا من بنده سپاسگذار خدا نباشم ))

تب و تابی که باشد جاودانه                   سمند زندگی را تازیانه

به فرزندان بیاموز این تب و تاب                کتاب و مکتب افسون و فسانه

                       


منبع: ج ۲ داستان دوستان نوشته محمد محمدي اشتهاردي

|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


دستور العملی از حاج ميرزا جواد آقا ملکی تبریزی
22 / 6 / 1391 ساعت 0:0 | بازدید : 4829 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

دستورالعمل مرحوم حاج ميرزا جواد آقا، براى آيةالله حاج شيخ محمد حسين غروى اصفهانى

 

از جمله اين دستورالعملها، نوشتهاى است كه عارف خودساخته، مرحوم حاج ميرزا جواد آقا، براى آيةالله حاج شيخ محمد حسين غروى اصفهانى معروف به «كمپانى» ارسال داشته است. تامل در شخصيت كم نظير مرحوم كمپانى و توجه به عظمت علمى و روحى اين رادمرد ولايى، ارزش و اهميت اين دستورالعمل را صد چندان مى نمايد. با هم بازنويس ساده اين نوشته ارزشمند را مى خوانيم

بسم الله الرحمن الرحيم

فدايت شوم

در باب دورى از تقيدات ظاهرى و نرسيدن به واقعيات كه نوشته شده و از اين بنده دستخالى چاره جويى نموده ايد، بدون مقدمه و تعارف، بنده حقيقت آنچه كه براى سير اين عوالم ياد گرفته، بعضى از نتايج آن را مفصلا در خدمت شما صحبت كرده ام و از شوق بسيار اين كه با رفقاى خود در همه جاها همرنگ بشوم اساس و ريشه آنچه از لوازم اين سير مى دانستم، بى مضايقه بيان كردم. اكنون نيز مختصرى از آنچه ياد گرفته ام مجددا اظهار مى دارم

«شناخت نفس» راه مطلوب براى خودسازى است. براى اين امر مهم نيز بايد به عالم عقلى رسيد. تا انسان پاى به اين عالم نگذارد و از دنياهاى ديگر بيرون نرود «معرفت نفس» حاصل نمى شود. از اين روى در پى اتمام اين معرفت، مرحوم مغفور [ملا حسينقلى همدانى] كه خداوند بهترين جزاى معلمان ما را به او بدهد، مى فرمود:

بايد انسان مقدار زيادى از خوراك و غذايش را كم كند و از استراحت و خواب خود بكاهد تا جنبه حيوانيت در او كاسته شده،ابعاد روحانى بيشترى به دست آورد.ميزان آن را هم چنين فرمود كه انسان روز و شب بيش از دو مرتبه غذا نخورد و از خوراكى ها در بين دو وعده غذا استفاده نكند. هر وقت غذا مى خورد بايد مثلا يك مقداري از گرسنگى بخورد و آن قدر بخورد كه تماما سير نشود و باز هم ميل به غذا داشته باشد; اما اين كه چه بخورد، بايد خوردن گوشت زياد را ترك كند و در شب و روز هر دو وعده گوشت نخورد. و در هر هفته دو سه دفعه هر دو (يعنى هم روز و هم شب) را ترك كند و يك وعده هم بر خود لازم بداند كه نخورد. و اگر بتواند روزه هاى سه روز هر ماه را ترك نكند.

اما در كم كردن خواب: شبانه روز شش ساعت بخوابد. و البته در حفظ زبان و دورى از اهل غفلت كوشش بسيار كند، اينها در كم كردن بعد حيوانى كفايت مىكند

اما تقويت روحانيت: اولا، دايم بايد هم و حزن قلبى به سبب نرسيدن به مقصود - كه همان قله هاى سعادت و تهذيب است - داشته باشد. ثانيا، تا مى تواند ذكر و فكر را ترك نكند كه اين دو بال سير در آسمان معرفت است. ذكرهاى صبح و شب، اهم آنها - مخصوصا آنچه در هنگام وقت خواب در اخبار آمده است - انجام شود و با وضو بخوابد. زمستان ها سه ساعت و تابستان ها يك ساعت و نيم قبل از اذان صبح مشغول تهجد، شب زنده دارى و راز و نياز باشد. مداومت بر ذكر سجده يونسيه (لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمين) داشته، حداقل چهارصد مرتبه انجام دهد، هر چه بيشتر اثرش بيشتر است. خيلى ها اثر ديده اند، بنده خود هم تجربه كرده ام

قرآن كه خوانده مى شود به قصد هديه حضرت ختمى مرتبت صلى الله عليه وآله خوانده شود

اما فكر; كس كه مبتدى است بايد ابتدا در مرگ فكر كند تا اين كه استعدادى براى مراحل ديگر يابد. (1)

حديث نفس حديث دوست نگويم مگر به حضرت دوست

كه آشنا سخن آشنا نگه دارد

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


خدا مرا به واسطه ى همان يك نماز بخشيد (شيخ ارده شيره)
22 / 6 / 1391 ساعت 0:0 | بازدید : 4969 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )


 

حضرت آيت الله العظمى نجفى مرعشى مى فرمودند:

در قم شيخى بود معروف به شيخ ارده شيره جهت معروف شدنش به اين نام آن بود كه او به ارده شيره بسيار علاقه داشت و حتى كتابى در وصف ارده شيره نوشته بود. آدم فقيرى بود خانه و منزلى نداشت . در حقيقت تارك دنيا بود. يك شب در زمستان در ميان مقبره ميرزاى قمى در قبرستان شيخان خوابيد صبح براى نماز بلند شد ديد برف زيادى آمده پشت در را گرفته ، شيخ هر كارى كرد در باز نشد، ماند در ميان مقبره از طرفى وسيله وضو حتى وسيله ى تيمم هم نبود چون مقبره باگچ و سيمان و ساير مصالح ساختمانى پوشيده شده بود نزديك طلوع آفتاب شد ديد نمازش قضا مى شود با همان حال بدون وضو و تيمم صحيح نماز را خواند بعد از نماز رو كرد به طرف آسمان و دستها را بلند نموده به شوخى به خداوند عرض ‍ كرد: خدايا! تا به حال تو به من هر چه دادى من چيزى نگفتم و قبول كردم گاهى نان و ارده شيره دادى شكر كردم ، گاهى هم نان دادى و اصلا خورش ‍ ندادى باز هم قبول كردم خدايا تو هم امروز اين يك نماز بى طهارت را از من قبول كن و مرا مواخذه مكن .
ناقل فرمود بعد از وفات شيخ يكى از دوستان صالحش او را در خواب ديد پرسيد: خداوند با تو چگونه رفتار كرد؟
گفته بود: خدا مرا به واسطه ى همان يك نماز بخشيد
*  .

---------------------------------------------------------------------

* نماز اول وقت ، رجايى خراسانى ، ص 190

|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


ملا محمد قزلچی
21 / 6 / 1391 ساعت 2:40 | بازدید : 5018 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

کامل تمام عیار و اصیل ملا محمد ابن ملا علی قزلچی رحمهم الله در حدود ۱۳۱۰ه متولد شده و بعد از تمییز در خانه" خود درس خواند و تحت توجه و تربیت پدر فاضلش همان پدری که نزد پدر مربی فاضل خود علی قزلچی تربیت شده بود پرورش یافت و به عزت نفس و بزرگی اخلاق و نجابت و برنامه واقعی و سلوک بر روش و سنت خدا در کائنات رشد کرد او عاقل و دور اندیش و مردم شناس بود و هر کسی را در مرتبه خود قدر می دانست وی در زادگاه خود به حد پختگی در علم رسید و چون او در تاریخ دارای بصیرت و در نتیجه گیری از ان بسیار ماهر بود به اصلاح وضع خود در تدریس تصمیم گرفت ولی زمان با او موافق  نبود پس قصد کرد که به قاهره رفته زمانی از محل خود دور شود و غیبت کند فلذا به قاهره رفت و یک سال در انجا ماند و در مجالس علمی شرکت کرد و به مدارس می رفت و درس استادها را سماع می نمود و هنگام گفتگو و مباحثات حاضر می شد معلوماتش بیشتر گردید بعد به عراق بازگشت و چون به کرموم رسید دریافت که ممکن نیست به محل سابق خود برگردد سپس به بیاره امد و میهمان حضرت شیخ علاءالدین  شد ان حضرت او را گرامی شمرد و احترام گرفت و سه ماه نزد وی باقی ماند سپس به روستای سر آو در الان رفت و در انجا امام شد و چون خبر مسافرت شیخ به بغداد را کانون اول سال ۱۳۳۱ شنید در سلیمانیه به ما پیوست و با ما به بغداد امد و در مدرسه حسین پاشا مدرس شد و امامت مسجد بشر حافی را بر عهده گرفت سپس در حضرت گیلانیه مدرس  تا اینکه در سال ۱۳۸۰ در گذشت و جسد وی را در مقبره عمومی اعظمیه دفن کردند.

|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


ملا محمد مفتی مشهور به بیخود
21 / 6 / 1391 ساعت 2:40 | بازدید : 5426 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
انسان متحلی به فضائل و ادب و نزاهت دین ملا محمود ابن ملا امین مفتی ابن حاج ملا احمد مفتی مشهور به چاومار در سلیمانیه به سال ۱۲۹۰ هجری متولد شده  در بیت علم و شرافت و کرامت تربیت شد و بعد از تمییز شروع به تعلیم نمود و در مدرسه پدران بزرگ و مشهور خود  مشغول شد و در مراتب علم ترقی کرد و چون در سال ۱۳۱۵ با مرگ پدر بزرگوار خود روبرو شد با برادر بزرگتر خود در سفری به مدرسه بیاره همراه شد و بعد از مدتی کوتاه به مدرسه ملا عبدالرحمن پنجوینی انتقال پیدا کرد پس برادرش در انجا علم را تکمیل نمود و اجازه گرفت و هر دو به سلیمانیه برگشتند و چون برادرش به سلیمانیه نشست و اداره امور عائله که صاحب ترجمه قبلا" مسئول ان بود بواسطه اشتغال به تدریس باز برایش ممکن نشد و در حدی که تا انوقت رسید باقی ماند.

وی مالک قسمتی از املاک مورثی بود که واردات ان را در خدمت علماء و اصدقاء و سایر مردم مصرف کرد و داخل دنیا نمی شد  و ازدواج نکرد و به لذت نفسانی و امور تجملاتی اهمیت نداد و به انها نپرداخت و او دارای ذوق ادبی و اشعار بود و غالب اشعارش در مکدائع حضرت رسول (ص) و اصحاب او و در عشق عرفانی و محسنات مرشدش حضرت شیخ نجم الدین ابن شیخ عمر ضیائالدین مقیم در بیاره بود.

بعد از وفات دوستانش دنیا بر او تنگ می شد و زندگی را به دلتنگی و تاسف می گذرانید تا بالاخره در ۱۳۷۵ در سلیمانیه وفات یافت و در مقبره سیوان دفن شد.

|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


شیخ مصطفی قره داغی
21 / 6 / 1391 ساعت 2:40 | بازدید : 5485 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
عالم علامه" جلیل صاحب فهیم صائب و ذهن ثاقب و اخلاق حمیده و اوصاف پسندیده شیخ مصطفی ابن شیخ محمد نجیب ابن  شیخ عبذللطیف ابن شیخ عثمان ابن شیخ عبداللطیف کبیر ابن شیخ معروف دره قوله رحمهم الله تعالا در 1303 هجری در قره داغ متولد شد و در خانه وسیم و مقام رفیع پدرش تربیت شده داخل قرائت قران و اموختن کتب اخلاقی و رساله های مقدماتی دینی و ادبی گردید پس از ختم انها به علوم عربیه شروع کرد و درسش پر برکت و مثمر ثمر واقع شد و به تحصیل ادامه داد تا به مقامی بلند رسید و در علوم عقلیه و نقلیه استاد شد و از پدر نحریر خود اجازه گرفت و از ان به بعد در خانه پدر و مدرسه" او باقی ماند و در تدریس معاون او شد و نیز در نشر فتاوی و سایر خدمات از قبیل استقبال و پذیرایی مهمان وارده و بر طرف کردن گرفتاریها و حل مشکلات باسعه" صدر و دلی گشاده و صبور و زبانی منطقی و نصیح و بخشندگی و جوانمردی و نجابت بین امثال و اقران خود مورد غبطه بود . او رحمه الله صفات عالیه داشت به اصلاح ذات البین و رسیدگی به وضع محتاجان و کمک به مردمانی که دچار مشکل می شدند با وجود کثرت کارهای شخصی می پرداخت و تمام این کارها را فقط برای رضای خداوند انجام می داد برای انجام صله رحم

راههای دور و مشقات سفر را قبول می کرد و همیشه از خویشاوندان دور و نزدیک احوالپرسی و دلجویی می فرمود و هر کسی را به فراخور حال و وضع خود تقدیر و تشویق می کرد بدون اینکه حق کسی را از بین ببرد یا از مقدار معیین کم کند و در مقابل اشخاص ذی نفوذ ..غیور و نترس بود و به وجه ملایم  و زبان خوش مناسب شا"ن هر فردی حق می گفت وی به ریاضیات قدیم و جدید اشنا بود در حساب تالیفی دارد که در ان دو روش را به هم نزدیک و با هم جمع کرده است و بین انها جدولی فاصله انداخته است و این کتاب دانشجو را به دانستن هر دو طریق ضمانت می کند اما چاپ نشده است وی در قره داغ امام جماعت بود بعد به سلیمانیه انتقال یافت و در ۱۳۹۰ درگذشت

|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


عبدالکریم مدرس (مولف)
21 / 6 / 1391 ساعت 2:40 | بازدید : 4971 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

وی عبدالکریم محمد متولد در قریه تکیه نزدیک مرکز ناحیه خورمال ابن فتاح ابن سلیمان ابن مصطفی بن محمد از عشیره هوزی قاضی که در حال حاضر در مرکز ناحیه سید صادق در قریه مایندول بالای چشمه سراو سبحان اغا و در قراء مجاور دیگر زندگی می کنند وی در ماه ربیع الاول فصل بهار سال ۱۳۲۳ ه متولد شد و چون تمییز یافت به تحصیل شروع کردو قران مجید را ختم و کتابهای کوچک دینی معموله را تمام خواند در این موقع که اغاز تحصیل بود پدرش فوت کرد اما  خداوند او را موفق گردانید و به فضل خود یاری کرد که مادر و عموها وسایر نزدیکانم در ادامه تحصیل من کوشیدند و او نیز به درس خواندن و استفاده علمی پایدار کرد  تا در اول محرم ۱۳۳۱ به درس تصریف زنجانی در علم صرف شروع کردم و به مدارس مختلفه" اطراف رفتم و به جستجوی علم پرداخت و ترقی نمود و تحت توجه یکی از علما از دوستان مرحوم پدرش قرار گرفت و نزد او مقدمات صرف و نحو تا مبحث تمییز از کتاب شرح جامی را خواند و در جنگ جهانی اول به سلیمانیه رفت و ابتداء در مسجد ملکندی مستقر شد و بعد در مسجد ملا محمد امین بالیکدری در محله سرشقام اقامت کرد و در انجا مدتی ماند و شرح سیوطی بر الفیه" ابن مالک را رحمهما الله در انجا خواند و جون خشکسالی امد وی از سلیمانیه به اورامان برگشت و به مدرسه خانقاه دورو که زیر نظر و مدیریت شیخ عثمان طویلی اداره می شد ماند تا اینکه در ۱۳۳۸ به مرکز اصلی خود خانقاه بیاره انتقال یافت و بعد نزد عالم فاضل ملا محمد در بالک رفت و مدت ۸ ماه در انجا درس خواند و فرائض شیخ معروف نودهی را تمام کرد  و شرح عقاید نسفیه را شروع  کرد و به مبحث رویت از ان رسید و بعد از تلاشهای بسیار و کسب امات بسیاری از نقاط در کردستان در مدرسه جامع مبارک غوثیه مقیم شد و شمار بسیاری از طلاب کشورهای مختلفه .جاوه.ترکیه.مراکش. الجزیره و خود عراق از (اعراب و اکراد)بدانجا روی اوردند و با وی دو مدرس دیگر نیز بودند۱.حاج عبدالقادر خطیب۲.کمال الدین طائی و سالها در مداومت بر تدریس و بحث وافاده کامله بر وی گذشت تا به سال ۱۳۳۹برابر با 1973 میلادی وارد شد و ابلاغ بازنشستگی را دریافت کردند ولی سادات کرام و نقیبان عالیقدر اولاد سیدنا شیخ عبدالقادر مرا مشرف کردند و به باقی ماندن در محل خود ابرام کردند و وی الان که سال 1401 هجری است در قید حیات است و در خدمت شیخ عبدالقادر ساکن است.

رساله ها و تالیفات:

0رساله شمشیری کاری بر فرق نسیم رستگاری در رد کسانی که تقلید و اجتهاد را انکار می نمایند به فارسی

0رسالهایمان و اسلام که منظومه ای است به زبان کردی

0رساله ئاوی حه یات در تاریخ پیغمبران بزرگ و احوال ایشان به کردی

0رساله اساس السعادت به زبان کردی حاوی اداب اسلام

0چلچراغ اسلام در چهل حدیث به کردی

0نور و نجات در مدح پیامبر اسلام و یارانش

0مولود نامه و معراج نامه به کردی

0دو رشته منظوم به  شکل قاموس عربی به کردی

0شریعت اسلام در احکام فقه مطابق مذهب امام شافعی به کردی

0بهار و گلزاری کردی به نظم و نثر

0وتاری ئایینی بو روژانی هه ینی به کردی

0بارانی رحمت به زبان کردی در دین

0کتاب المفتاح

0کتاب الورقات

0کتاب الغریزه

0دیوان محوی به کردی

0دیوان مه و له وی و شرع غزلیات ادبی

0کتاب حج نامه در اداب مناسک حج به نثر و نظم

 

|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


دکتر کامران بدرخان
21 / 6 / 1391 ساعت 2:40 | بازدید : 5671 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

دکتر کامران بدر خان  فرزند امین عالی بدرخان از رجال برجسته ادب و لغت کرد و از پایه گذران روزنامه نگاری کردی است او با برادرش مرحوم جلادت عالی بدرخان سهم بسزایی در انتشار مجله" (هاوارو روناهی) در فاصله سالهای 1941تا1944 م د مشق داشت .

در بیروت هم مجله (روژانو وستیر) را به زبان کردی و فرانسوی منتشر کرد و سالها در مدرسه" شرقی تابع دانشگاه موربن(سوربن) عهده دار تدریس زبان و لغت کردی بود که در اثر کوشش و تلاش پی گیر ان شادروان یک تدریس زبان و ادب کردی در ان دانشگاه دایر شد.

کامران بدرخان تا اغاز جنگ جهانی اول در المان می زیست و دکترای حقوق را در همان  کشور اخذ کرد بعد ها مدتی در سوریه و بیروت با برادرش جلادت بذرخان به سر برد  و پس از 83 سال زندگی در گذشت.

تالیفات ان مرحوم:

*دستور زبان کردی چاپ دمشق سال 1956

*الفبای مصور کردی برای نو اموزان چاپ دمشق سال 1938

*دستور زبان کردی به فرانسوی چاپ دمشق سال 1938

*تعلیم زبان مادری جهت نو اموزان دمشق 1968

*تعلیم زبان کردی به ترکی چاپ 1976م

*ترجمه رباعیات حکیم عمر خیام به کردی د مشق1932م

*فرهنگ کردی به فرانسوی و فرانسوی به کردی د مشق 1932م

*امثال کردی و ترجمه انها به زبان فرانسوی با همکاری لوسی پول مارگریت پاریس 1932

*ترجمه نخبه ای از اشعار شعرای کرد به زبان المانی با همکاری( فون کورت)و(ندرلینج برلن)1935

*مجموعه ای در باره دین اسلام و احادیث نبوی(ص) به زبان کردی دمشق1938م

*تفسیر قران به زبان کردی

*اشعار غنائی کردی و ترجمه انها به زبان فرانسه پاریس1979

 

|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


21 / 6 / 1391 ساعت 2:40 | بازدید : 5413 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

تاریخ ادبیات و عرفان کرد امروز مثال بهارستانی است وسیع و دلنشین که رنگ خزان نمی شناسد و همیشه خوش باشد. هر نقطه اش گلی خوشرنگ و رایحه دارد و بر هر کنارش درخت تناوری قد برافراشته است

روزگاری بیشتر مردم از وجود این باغ بهشتی اطلاعی نداشتند و از ان سراغ نمی گرفتند هجوم ویرانگر افات گوناگون به قصد از ریشه خشکاندن درختان کهنسال و ثمربخش و گل بوته های محمدی ان و بی خبری و بلکه بی اعتنایی وارثان باغ موجب شده بود که جوانان و نوباوگان این چند نسل اخیر نسبت به ان همه اصالت و زیبایی که خود داشتند بی توجه شوند و طرفدار و خریدار گلهای کاغذی بیگانگان گردند به این ترتیب اگر در گوشه و کنار و به صورت پراکنده از ثمر درختی و عطر گلی  در این باغ سخنی  می رفت اندک اندک می رفت که افت فراموشی و تاریکی دو نسل اینده ان مختصر اثار حیات را نیز از چهره" رنگ و رو رفته اش محو گرداند.

در دو دهه" گذشته افراد دلسوز و درد اشنا  با احساس خطری که از ان یاد شد کمر همت به احیای باغ بستند و هر یک به قدر وسع در این راه کوشیدند و امروز در سایه کار و تلاش این گروه است که سند حیات فرهنگی و سابقه" علمی و ادبی این ملت چنین پایگاهی بلند و جایگاهی ارجمند دارد.

در میان  این خدمتگزاران دلسوز مرحوم بابا مردوخ روحانی با صرف قریب نیم قرن از عمر خود و جمع اوری و تالیف مجموعه"مستند تاریخ مشاهیر کرد توفیق یافت که در این راه گامی استوار بردارد و اثر ماندگاری باقی گذارد و تاکنون دو جلد ازان منتشر شده است و من نیز با گلچین کردن از این باغچه دسته ای را بر شما عرضه کرده ام باشد که موجب رضایت شما باشد.

 

|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


ماموستا محمد امین میرزایی
21 / 6 / 1391 ساعت 2:40 | بازدید : 5367 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
 
 مشهور به میرزای هورامی در سال 1325در هورامان تخت(روستای کماله) به دنیا آمد. تحصیلات علوم دینی را در شهرها و روستاهای کردستان به اتمام رساند سپس به امامت جماعت در روستاهای اطراف سنندج مشغول شد و در کنار تدریس در مدرسه علوم دینی تحریر کتاب «سه وزه ی کوسالان» را به پایان رسانید.که این کتاب مجموعه ای از اشعار وی در سالهای 62-1350میباشد و آن را در خرداد سال 1362 انتشار داد.وی هم اکنـون در صدا و سیمای کردستان در بخش رادیو هورامی مشغول به فعالیت هستند و نیز قصد انتشار دومین مجموعه شعر خود به نام «زه ردی خه زان» را در سالهای آتی دارند.
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


در باره رضا کرمی
21 / 6 / 1391 ساعت 2:40 | بازدید : 5399 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

ا
زندگينامه رضا كرمي شاعر معروف اسلام آبادی
رضا يا كرم رضا كرمي متخلص به (ته نيا) يكي از شاعران بزرگ كرد زبان در منطقه كرمانشاه ميباشد او در سال
هزاروسيصدوسي وهشت در ابادي زينعل خاني از توابع روستاي بزرك حسن اباد در حومه شهرستان اسلام اباد غرب
متولد شد زندگي در دامن دشت وكوه ودر دامن طبيعت طبع لطيف اورا پرورش داد واو كه داراي قريحه و ذوق خدادادي
بود از همان اوان كودكي شروع به سرودن شعر كرد بيشتر شعرهاي او الهام گرفته از طبيعت و زندگي ساده عشاير بود
و اين باعث شد كه شعر هاي او در ميان مردم به زودي جاي خود را باز كند وخيلي زود معروف شد بخصوص كه رگه
هايي از طنز هميشه در اشعار او به چشم مي خوردوبعضي از مسايل ومشكلات مردم را به زبان طنز و شيرين خود ميسرود
رضا سپس تحصيلات خود را در شهر اسلام اباد ادامه داد وبعد براي ادامه تحصيل به شهر سنندج رفت ودر دانشگاه انجا
مدرك ليسانس خودرا گرفت و اكنون سال هاست كه مدير يكي از مدارس راهنمايي شهر اسلام اباد است و محبوب همه فرهنگيان
او بيش از سي و دو هزار بيت شعر در قالب هاي غزل قصيده دوبيتي مثنوي و شعر نو  سروده است كه مشغول گرداوري
انها براي چاپ ديوان خود مي باشد و به تازگي هم يك سي دي تصويري از اشعار خود كه انها را ديكلمه كرده به كوشش
روابط عمومي اموزش وپرورش اسلام اباد منتشر شده كه در دسترس علاقه مندان قرار گرفته است ........
رضا كرمي شاعر طبيعت وكوچ عشلير است و خواندن شعر هاي او انسان را به گذشته و زندگي با صفاي عشاير
برمي گرداند و اشك را گاه بر گونه  مي نشاند يكي از اشعار او به نام ياد ايل وه خير را خواننده بزرگ كرد عدنان كريم
به طرز زيباي اجرا كرده و اوازه اين شاعر بزرگ از مرزهاي ايران عبور كرده وبه كردستان عراق نيز رسيده است
براي اين شاعر خوب ارزوي موفقيت كرده و چند مورد از اشعار زيباي اورادر پايين به عنوان نمونه مي خوانيم
************
ياد ايل وه خه ير
رو وه خوه م چبكه م ده نگ  ته ور نيه تي
وه هار له ژيرا كوچ هه ور نيه تي
اسب بي وه پوستر زين وه عه تيقه
برنو نيه خوه ني نه غمه ي طريقه
دي بو نان داغ له روي ساج نيه تي
زرين سواري قيروقاج نيه تي
كوچكاني هيمان زيوخ خه م نوشه
له حلق كواني مات و خه موشه
كو خرمه ي خيزان كو ئه و له شكه ره
 كو ئه و خه سيو ره ي  غه ذا به ش كه ره
هه ي داد هه ي بيداد صه فا ها له كو
سه كو ئاو ره شه ي كو لا ها له كو
سيه مال ره م كه ردن هه ر وه شه وا ره و
كه س خيوري په نجه نيه ي له ده وارو
ئه لان كورده گان ويلن له ي ناوه
ته پيانه له ناو حه لق كه لاوه
كو چره ي ده روه ن كو اوازه ي سيه ر
كو ئه شا يره گان ياديان وه خه ير

*************
پرده ي حه رم زيو دا وه لا هه ي هه ي له غمزه ونازي گل
هاتن مه ليل ساز وه چنگ سه ر مه س ارا پيشوازي گل
زيو زيو بدو هه  ي كله وا شيپور به ژن وينه ي معاد
ساقي ده خيل له ي مه شه ره  بيلا بزانم رازي  گل
وا بي يه قه ي گل وان سو  رشيا له گير فاني نه سيم
ئاونگ حه ريري نقره ره نگ پوشان له غنچه ي واز گل
چيمن وه چيمن باخ وه باخ ده روه ن و ده روه ن تا وه دول
صه د ايل بولبول ها تنو  خه ونن  غه زل  وه ساز گول
ته نيا بزان هه م اسمان ده سمال چوپي گرد  وه  ده س
هه ور بي وه لوطي دا له ته ول  كيشا شه فه ق  شا وازي گول
*********************

هيچ كورد زواني بي فه ر ه نگ نيه
 
خوه د وه بي خودي وه فارس جا نه يه
وه فه رهنگي خود پشت پا نه يه
بري له كوردان وه فه ر هنگ  پيشت كه ن
نان كورد خوه ون و فارسي   قا وويشت كه ن
دويتيل       ئمرو        سو  يه ي  ماده رن
سه ر ما يه ي فه رهنگ  انتقال  ده رن
بيل منا ل دان كوردي بزاني
افتخار بكه ن وي جور زوواني
فارسي ياد گرن بيل كوردي بيو شن
ريو فه رهنگي كورد بان خه ط  مه كيشن

 

|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


شیعریک له ره بیعی نه مر بۆ كۆچی دوایی "مامۆستا هێمن" *
21 / 6 / 1391 ساعت 2:40 | بازدید : 2597 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

*

استاد محمد امین شیخ الاسلام موکریانی متخلص به هیمن موکریانی که سالهای سال با خدمات خود به ملت (کورد)و به خصوص به ادبیات و فرهنگ آن برای تمامی کوردها شناخته شده است وزحمات ایشان بر کسی پوشیده نیست . ایشان درنوروز ۱۳۶۵ملت کورد و مخصوصا مجموعه تازه تولد یافته سروه را تنها گذاشت وبه همین خاطر جناب ربیعی در آن اوضاع ودر آن روزهای تنهایی زمزمه هایی ویا به قول خودش جوشکاریهایی ازکلمات را در یاد دوستش سرایید که تقدیم میدارد.

له دونیادا كه سێ ره نجی به با بێ     هه ره س گرتوویه هه ر چی كێوه، بابێ

به هاری بێ گوڵی بێ بولبولی كورد      خه زانه كرده وه ی وه ك كاو بابێ

له كۆسپێكا كه كوردستانی داگرت         ره وایه شیوه نوو شین و هه را،بابێ

هه موو وه ك یه ك عه زاداروو په شێون     په رێشانن هه واروو شاروو لادێ

سه رم سڕ ماوه له م گه ردوونه،یاران        خه زه ڵوه ر كه ی له خاكه لێوه دا دێ

به هاری بێ گوڵت قه ت دیوه،كاكه؟     ئه گه ربێ چاوه كه م!له م شێوه دا دێ

***

ئه گه ر لاوێ نه مامی عومری بشكێ          به ناساقی له دونیادا بمێنێ

منالێ ده ستی بابوو داكی بگرێ     ده سی هه نجه ڵ كوتووپڕ بیڕفێنێ

ده سێ وا ده سگیری بێ ده سانه     فه له ك پێچی بدات و بیشكێنێ

قه ڵاێێ سه نگه ری پارێزی "گه ل" بێ     "تریشقه و بومه له رزه" بیڕمێنێ

ئه دیبێ وا زمان و ده نگی هۆزه       له شین و ...

سه رت قه ت سڕ نه مێنێ له و به هاره     له جێ "گوڵ" "په یكوڵ"ی "میمڵ"  بهێنێ

***

ئه گه ر شاهۆ له جێ من بورخابوو        له له رزی ببومه له رزه ی مه رگی "هێمن"

وڵاتێ هێمنی تێدا نه مابێ           ده روونی كۆیله هه ر وه ك به حری بێ بن

ئه دیبێ ده نگی بۆ گه ل زولاله         له مه رگیدا ئه مێنن"لاڵ"و "قرخن"

ئه تۆ ده نگی زولالی میلله تێ بووی         هه موو ره شپۆشی تۆیه دۆس و دوژمن

تۆ رۆحم بووی،بڵێ چۆنت به جێ هێشت؟      من و فرمێسكی ئاڵ و جه رگی هه نجن

سه رم سر ماوه من له م كاره،هێمن     ئه من ماوم،ئه تۆ مردی به بێ من

***

له خاكه لێوه دا هه ر رۆژ ئه بارێ                   شلێژابوو به هارو كارووباری

هه وا ئاڵۆزو هه وروو با و بۆران        "بزه"ێێكم قه ت نه دی هه رگیز له "زارێ"

به هارم وا نه دیبوو مات و دڵ پر       ته قه للام دا سه رێ ده ر كه م له كاری

شریخاندی،برووسكه ی پێ گه یاندم       "ئه وا هێمن ته واو بوو كارووباری"

"ئه وا هێمن نه ما"سروه سه ری چوو        مه گه ر(وه)ی سا ببڵێین(وه ی)كورده واری

وه ها به خشه ر نه بوو قه ت هه وری نیسان       ئه مه بۆ تۆیه كۆسپ و شین و زاری

***

له پاشی تۆ ئومێدی گه ل "هه ژاره"      "هه ژار"یش گه ر نه بێ ئیتر هه زاره

"هه ژار"ی وا هه سێره ی ب ربه یانه           چرایه،رێنمایه،بێ په ژاره

هه ژاره سه ر ئه داته "سروه"دیسان       كه وابێ سروه سه رداری ته یاره

"هه ژار"ی وا هه ژاری هۆزی كورده       له زانستا هه زار ئه نده ر هه زاره

چه نێ مردوو په ره سته ملله تی كورد؟!!!       هه سێره ی هه تا نه نیشێ ،نادیاره!!

تۆ ئه م قانوونه بش؛ێنه "ره بیعی"            بڵێ به نده ی ؛ه سێكم ""زانیاره""

 

|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


عه بدولخالق...نه قیب (سردشتی)
21 / 6 / 1391 ساعت 2:40 | بازدید : 4333 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

من ناوم عه بدولخالق نه قیب کوری مه رحوومی موحه ممه دسالحی نه قیب(یه کیک له ئه دیبان و خه ت خوشانی به ناو بانگی ولاته که مان)کوری مه ر حوومی حاجی ئه حمه دی نه قیبه له بنه ماله یه کی ئایینی و مام ناوه ندی له سالی 1325ی هه تاوی له شاری سردشت(گه ره کی مزگه و تی جامیعه)له دایکی خوشه ویستم ئامنه ی مه لا قاسمی با نه یی له دایکبووم..... دووکورو سی کچم هه یه و به مووچه ی ته قاعودی(بازنشستگی) ژیانمان تیپه رده که ین.........

به پیویست ده زانم بو ئه وه ی که میک له لایه نی ژیانی هونه ریم بو خوینه رانی  به ریز شی که مه وه که چون بوو بو لای شیعروئه ده ب چووم .هیما به مه تله بیک که م که بووبه ها نده ری من بو لای جیهانی شیعر و دنیای ئه ده ب.

له راستی دا من هه ر له سه ر ده می  منالیمه وه عاشق و شه یدای موسیقا و گورانی بووم......هه ستم به ده نگخوش خوم کرد بوو وه  وه گه لیک جاران له گه ل  دوست و  هاوه لانم له نیو ره ز و باغ و چیمه نی رازاوه ی ده ورو به ری شاره که مان گورانیم ده گوت.هه ست و ئه وینی موسیقا به شیک له ووجوود و ژیانی منی داگرتبوو........

گورانی ببو شوق و حه سره تی من .به لام داخه که م هه تا گه وره و گه و ره تر ده بووم کوت و به ندی داب و نه ریتی  دوا که و توویی به تایبه ت له و سه ر ده مه دا  زیاتر له ده ست و پیم ده هالا و ریی پی نه ده دام به ته رزیکی ئاشکرا و به ر چاو گورانی بلیم. تا وای لیهات. هیور هیور ئه م هه ست و خروشه پر له جوشه م  بیره حمانه سرکوت کرا و پیم وایه ئه گه ر  به پیچه وانه ی ئه م بارودوخه ناله باره هه لیکم بوره خسا با ئیستاله بواری موسیقا و گورانی دا گه لیک سه رکه و توو ده بووم و هیمان خزمه تیکی گرنگ و هه راوم به جهاتی هونه ری موسیقا ده کرد....به کورتی ئه م به هره سه رکوت کراوه یه م که ئیستاش  له حه سره تی  دا ئاخ هه لده کیشم و دل و ده روونم ده کروژی. له خاکه لیوی سالی 1356ی هه تاوی دا له شوینیکی دیکه وه سه ری  هه لدا.........له پر شتیک له ده رونم دا ژیرو روو بوو..... ئه وینی شیعر له ناخم دا کلپه ی ساند و هه ستم  کرد که جیگا بو جیهان و زامیکی تر ده کریته وه و برینی کونی موسیقا به شیعر ساریژ ده بیته وه :تومه ز به سه ر چاوه ی ئه فسوونای گشت ئه وینه کان گه یشتووم......

له راستی دا سه ر هه لدانی شیعری من عوقده ی سه ر کوت کراوی موسیقا بوو له گه ل دانانی هه و ه لین شیعرم به ناوی(به هاری سه ر ده شت) کاری بی برانه وه له م بواره داده ستی پی کرد و ئیستاش هه ر به رده وام به م کاره دریژه ده ده م و خه ریکی دانانی شیعر و کاری وه ر گیرانم.

به کورتی ئیستا ته نیا دالده و په نای من شیعره. باوه ربفه ر موون هه ر کاتیک شیعریکی جوان و هه ست بزوینم ده ست ده که وی و ده یخوینمه وه گریان به روکم ده گری و ئه سرین له چاوم دا قه تیس ده مینی شیعر په ناگایه کی له شکان نه هاتووی  ئه ووی ئه و تویه که منی له ته ووژمی هیرشی بوردومانگه لی په یتا په یتای ئه م ژانه ژینه زه لیل  کوژه به رده وام پاراستووه و له چنگیان رزگاری کردووم.........

شیعر بو من په ناگاو سه نگه ریکه که زه برو زه نگی  گشت تاویر و گاشه به رده کانی زه مانی سه رجه م  خستوته سه رشان و خوراگرانه له ئاست ئه م  دیارده سه خت و دژوارانه دا راوه ستاوه.

ئه گه رشه و دالده و په نای شه که تا نه و ئاسمان په ناگای ئه ستیره کان.......شیعر بو من هه م  شه وه و هه م ئاسمان و هه م  سه نگه ره.

شیعر بومن ئارمان و ئامانجه ئایدولوژی نیهایی ئینسانه و به ر له ئینسان و ئه م کوره ی  خاکیه دا  له دایک بووه.

شیعر ئایه تیکی هه میشه یی و به رده وامه  و ئه و ینیکی ئه به دیه و من ده مه وی وه هاله م ئایه ته هه میشه یی و ئه به دیه دا بتویمه وه که له سه ر ژیان له گه ل مه رگ به ربه ره کانی بکه م. هیچ گولیک توانای تاریف کردن و مه د ح کردنی بون و به رامه ی گو ل به لکوو ته نیا بو بون کردنی و به س..زور جار بیرده که مه وه که دوای مه رگی من شاعیریکی ئه ویندار له سووچیکی ئه م کوره ی خاکیه دا به چ شیعریک ده گا.. ئاره زو ده که م  که بتوانم ئاهه نگی شیعری سالانی دا هاتوو ببینم: جالیره بو ئه و ه ی  زیاتر سه رتان نه ئیشینم نموونه له شیعره کانم پیشکه ش به ئیوه ی خوشه و یست ده که م.

به بو نه ی بوردوما ن کردنی شیمیایی سه ر ده شتی خویناوی به فه ر مانی صه ددام ئه و نیره نه هه نگه شیته ی میژووی لخین کردبوو وه ئیسکی خوره تاوی ده کروشت

((سوگا))

بو سویه له دل دیت و خه فه تباره ولاتم

قه ت وینه یی ئه مرو نه بووه شارو دیهاتم

دل پر غه م و پرژانه  بریندارو په روشه

هه ر جه رگه وه کووره له گرفین و خروشه

پی ده شت و چیا .به نده ن و لا پا ل و که ژوکو

لیی نیشتووه ته م .خه لکه ده کا شیوه ن و رو رو

هه رماتم و سوگایه ئه واشین و شه پوره

هه ر لایه ده چی چه مه ریه و شینی به کوره

شین گیری جگه ر گوشه یه تی دایکی خه فه تبار

هه ر باوکی کلوله که ده کا شیون و ها وار

فرمیسکه که ده رژی وه کوو بارانی به هاری

هه ر خوشک و برایه که ده که ن شیوه ن و زاری

هه ر خوینی شه هیدانی نه مر مانه رژاوه

هه ر میشکی صه دان لاوه له گشت لاوه پژاوه

په ر په ر بووگولی سویسن و نه سرین و هه لاله

بر ژاوه دلی نیرگزو شللیرو گولاله

ئا سو شه به قی داوه به خوین سوور و شه لاله

هه ر کو ته لی را زا وه یه وا چه شنی گولا له

صه ددامی دزیو مل هوری جه للاد بزانه

ها کا له پرا توش بکه نه په ندی زه ما نه

هه رد یته وه ئه وروژه به لی روژی سزادان

ئه و روژه که هه و ری خه فه ت و مه ینه تی را دان

هه ر قه تره یه کی خوینی شه هیدانی گه لی کورد

پیک دینی هه زاران نه به زی کوردی وه کووگورد

ئه و کورده نه وه ی کاوه یی ئا سنگه ره هه یها ت

میشکت ده پژینیت و ده گا به وپه ری ئا وات

((ها کا== هه ربینا))

پیش بینیه کی  که له و  شیعره دا به دیی ده کری جیگای سه رنج و سه ر سوورمانه کی ده یگوت رژیمی صه ددام په نجا سا لی دیکه ش خوراده گری. به لام خه باتی  خویناوی ساله های سالی گه لانی عیراق به تایبه تی  گه لی کورد له کوردستانی عیراق ئه وه ی سه لماند که حوکمی حاکمه و ده ردی موفاجات.

((تاکی))

ئا ئه و پیره دار به رووه

له و به نده نه

لقیکی به شان و با هوی را گرتووه و ..........

لقه که ی تر:

له شه ویکی تو فا نی دا

به پیلانی گژه باوه

بی ره حمانه تیک شکاوه!

ئاخر تا که ی؟ تا که ی؟ تا که ی؟

ئه م داره ئازار چیشتوه

به بی تاوان

له ژیرشریخه ی بروسکه و ئاگر باران

له سه نگه ری ته نیایی دا

خوی را گری؟

((دارستان))

دارستا نیک ئاگری گرت

ره وه ئه سپیک

له ده و ری گر ده یا نحیلاند!

گول ئاخی بو هه لده کیشا

کانی فرمیسکی ده رشت و

چه میک له دوور ده یزریکاند!

دار به روه کانی  که ناریش:

را ده ژان و ده یان نا لا ند...

**

- با – هه لیکرد................

هاواری نیو دارستانی

به گو یچکه ی هه وردا چرپاند

هه و ر راسا و .....

به گرم و هوور

هه موو ده شت و چیای هه ژاند!

بارانیکی به خور دایکرد.

((شه نگه بی))

چومی خورین

چاوی لیلی

به که فی سپی و به فرینی شه پو له کان ده شواته وه و ......

به تیله ی چاوی عاشقی

له دیمه نی دلرفین و

شه نگ و شوخی تو ئه روانی.......

ئه ی شه نگه بیی!

((کاتی مردم))

کاتی مردم

بمخه نه سه ر  تا ته شوری ئاخه کا نتان!

تیر. تیر . بمشون:

به عه تری گولجا ره گه نمیکی پی ده شت و

زه نگول  زه نگول ئاره قی

نیو چاوانی وه رزیره کان!

گولاو پر ژینی با لام که ن: به شه ونمی به ره به یان.

بمنینه سه ر شان وبا هوی په له هووریکی کوچه ری.....

به سه ر بنار و ئا سودا

شور بیته وه و ..........

له نیو له میه ری زریانا

هه ر چوارقو ژبنی و لاتم بپشکینی

به نیو جه نگه لی هاواردا بگرمینی و

دوور دوور بمبا.......

له قوولایی ئا سمانا

په ری زاده ی شیعره کانم

له نیو که ژاوه ی ئه وینا

بیته سه رم و

له سه ر ته رمی سه ر براوی خه و نه کانم

شین بگیری و ........

حه یران بیژی بالا که م بی!

((مه زاره که م))

به گولیکی ره نگا و ره نگ و

به تریفه و لاو که سووره و شه و قی چرای شیعره کانم وه رازینن

با کو مه لی په پو و له کان

له ده وری گلکوی بی نازم کو ببینه وه و

به بیریته ی کورده واری

چو پی کیشی زه ماو ه ندی ئه م کو چه بن!

**

به  شه پو لی سه ر که شی ده ریام  بسپیرن!

یا له سوو چیکی ئاسمان

هانام بده ن

هه تا چه شنی ئه ستیره کان

بسو و تم بو و لا ته که م

بو کوردستان...............بو کوردستان........

**

بیر یته  = سه مای به کو مه ل

|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


سري دوم لباسهاي سنتي
21 / 6 / 1391 ساعت 0:35 | بازدید : 5376 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
Image and video hosting by TinyPic Image and video hosting by TinyPic Image and video hosting by TinyPic Image and video hosting by TinyPic Image and video hosting by TinyPic Image and video hosting by TinyPic
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


زبان کردی
21 / 6 / 1391 ساعت 0:35 | بازدید : 4943 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

زبان‌ کردی یکی از زبان‌های شاخه شمال باختری زبان‌های ایرانی است که در بخشهایی از خاورمیانه‌ و یا به طور دقیقتر در قسمت‌هایی از ایران، ترکیه‌، عراق و سوریه که‌ اصطلاحاً به بخش‌هایی از آن سرزمین کردستان گفته‌ می‌شود به آن گفتگو می‌شود. جمعیتهای پراکنده کرد همچنین در جمهوری آذربایجان، ارمنستان و شمال خراسان یافت می‌شوند.

 

شاخه‌های اصلی زبان کردی عبارتند از سورانی و کرمانجی. گویش‌های کرمانشاهی، اورامانی و کلهری نیز با اینکه با دو گویش نامبرده هخ‌فهمی ندارند و گویشوران آنها همدیگر را متوجه نمی‌شوند از سوی بسیاری با نام زبان کردی نامیده شده‌اند.

 

زبان کردی سورانی در عراق زبان رسمی است  در حالی که‌ در کشور سوریه ممنوع است. تا اوت ۲۰۰۲ در ترکیه‌ محدودیت‌های شدیدی بر آن (کردی کرمانجی) اعمال می‌شد گرچه هنوز در ترکیه بسیار محدود است . در ایران نیز در برخی رسانه‌ها امکان استفاده‌ از آن وجود دارد در حالی که‌ استفاده‌ از آن در نظام آموزشی دولتی هنوز صورت نپذيرفته است.

 

حدود پنجاه سال پيش، درباره يک متن قديمی بحثی علمی در گرفت . درباره متن مادی در مجله مدرسه مطالعات شرقی و افریقایی دانشگاه لندن (مجلد 22 س 1959) زبان شناس معروف پروفسور ن. مكنزی نوشته است كه منظور از زبان مادی زبان كردی است.

 

بسیاری از پژوهشگران، از جمله «تئودور نولدکه» خاورشناس بزرگ آلمانی، معتقدند که اگر روزی زبان مادی درست شناخته شود، بدون شک خویشاوندی بسیار نزدیکی با زبان پارسی باستان خواهد داشت.

 

ولی تاکنون متاسفانه به علت عدم کاوش در مناطق غرب ايران از مادها حتی یک اثر مستند در دست نیست.

طبقه بندی

زبان کردی عضوی از شاخه شمال‌غربی زبان‌های ایرانی است که خود شاخه‌ای از زبان‌های هندوایرانی است و آن نیز به‌ نوبه‌ خود شاخه‌ای از زبان‌های هندواروپایی است.

 

گویش‌ها و لهجه‌ها

زبان‌ کردی‌ به سه گروه بخش می‌شود:

 

گروه کرمانجی

گروه زازا_گوران

گروه گویش‌های جنوبی

۱. گروه کرمانجی نیز خود به دو گویش عمده بخش می‌شود:

 

گویش کرمانجی شمالی یا اصطلاحا همان کرمانجی (Kurmancî)

گویش کرمانجی جنوبی یا اصطلاحا سورانی (Soranî)

۲. گروه زازا_گوران نیز به سه بخش بخش می‌شوند:

 

گویش‌ اورامی (Hewramî)

گویش گورانی (Goranî)

گویش زازا (Zaza)

۲. گروه گویش‌های جنوبی نیز شامل کرمانشاهی، کلهری، کلیایی، پیروندی، هستند.

 

در این میان در کتابها، روزنامه‌ها، مجله‌ها و نیز در پخش برنامه‌های رادیو و تلویزیونی از کرمانجی در مناطق شمالی و سورانی در مناطق جنوبی استفاده می‌شود

 

                           _____کرمانجی (شمالی)

                          |

              _کرمانجی___  |

             |            |_____سورانی (میانی)       

کردی________ |

             |             ______زازاکی  

             |            |

             |_زازا-گورانی|_____ اورامانی            

             |            |

             |            |______گورانی

             |           

             |             _____کلهری 

             |            |

             |_گویش جنوبی

: مقایسه واژگان زبان کردی با دیگر زبان‌های هندواروپایی:

کردی اوستایی فارسی سانسکریت انگلیسی زبان آلمانی لاتین

کردی

اوستایی

فارسی

سانسکریت

انگلیسی

زبان آلمانی

لاتین

ez

azəm

من

aham

I

ich

ego

jin

janay

زن

janay-

queen

 

 

'zîndu "alive" jiyan «to live»

-/gay-

زنده "alive", زیستن «to live»

jīvati

 

 

vīvus "alive", vīvō "live", vīta "life"

 

mang

māh

ماه

mās-

moon, month

Mond, Monat

mēnsis "month"

 

mirdu "dead", mirdin «to die»

mar-, məša-

مرده "dead", مردن «to die»

marati, mrta-

murder

Mord "murder"

morior "die", mors "death"

 

ser

sarah

سر

śiras-

dial. harns "brain"

Gehirn "brain"

cerebrum "brain"

 

sed

satəm

صد

śatam

hundred

Hundert

centum

 

zānîm «I know» zānîn «to know»

zan-

دانم «I know», دانستن «to know»

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مصطفی بارزانی
21 / 6 / 1391 ساعت 0:35 | بازدید : 4723 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

مصطفی بارزانی

 

ملا مصطفی بارزانی (۱۴ مارس ۱۹۰۳ - ۱ مارس ۱۹۷۹) از رهبران جنبش ملی‌گرای کرد در عراق و نخستین رهبر حزب دموکرات کردستان عراق بوداو در سال‌های متعددی رهبری عملیات مسلحانه برای استقلال کردستان عراق را به عهده داشت.

 

 

 

مصطفی در روستای بارزان در ۱۴ مارس ۱۹۰۳ در کردستان عراق (در آن هنگام: بخشی از امپراتوری عثمانی) متولد شد.

 

او در سال‌های ۱۹۳۱ و ۱۹۳۲ به همراه برادر بزرگ‌ترش، احمد، از سران جنبش استقلال کردستان بود. در ۱۹۳۵ با سرکوب این جنبش او به همراه برادرش به سلیمانیه تبعید شد مصطفی در ۱۹۴۲ از سلیمانیه گریخت و شورش جدیدی را علیه بغداد آغاز کرد که بازهم ناموفق بود. مصطفی به همراه هزار نفر از طرفداران و خانواده‌هاشان به ایران گریخت.

 

در دسامبر ۱۹۴۵ حزب دموکرات کردستان ایران با حمایت اتحاد شوروی تشکیل جمهوری مهاباد در مناطق شمال غربی ایران را اعلام کرد. مصطفی از ژنرالهای جمهوری مهاباد و وزیر دفاع آن حکومت و فرمانده کل قوا بود.در این 11 ماه حزب دموکرات کردستان عراق نیز در بغداد تأسیس شد و بارزانی (به صورت غیابی) به عنوان نخستین رئیس این حزب انتخاب شد.

 

بعد از خروج نیروهای شوروی از ایران در مه ‌۱۹۴۶ (که بر طبق توافق‌نامهٔ یالتا صورت گرفت) جمهوری مهاباد دچار ضعف شد و نهایتا در دسامبر توسط نیروهای ایران سرکوب شد و رهبرانش اعدام و زندانی شدند.اما بارزانی موفق شد به عراق بگریزد. در آن‌جا نیز او دچار شکل شد و نهایتا با حدود ۵۰۰ نفر از پیشمرگه‌هایش از طریق ترکیه و ایران به آذربایجان در اتحاد شوروی گریخت و در آن‌جا ضمن خلع سلاح پناهنده شدند.

 

در ۱۹۵۱ بسیاری از پیشمرگه‌ها موفق شدند در باکو مستقر شوند و بعضا به تحصیلات خود ادامه دهند. بارزانی شخصا به مسکو رفت و به تحصیل در رشتهٔ علوم سیاسی پرداخت و با تبعیدی‌های کرد تماس حاصل کرد.

 

در ۱۹۵۸ و پس از کودتای جمهوری‌خواهان بارزانی توسط نخست وزیر وقت عبدالکریم قاسم به عراق دعوت شد. او به عراق بازگشت و خواستار استقلال نواحی کردنشین شمال عراق شد. این باعث پیدا شدن اختلافاتی بود که نهایتا در ۱۹۶۱ به حملهٔ نیروهای دولت مرکزی و قاسم علیه کردستان انجامید. بارزانی در نتیجه مجدداً به کوه‌ها گریخت.

 

در مارس ۱۹۷۰ رهبران کردستان با بغداد به توافقاتی رسیدند و بر به رسمیت شناخته شدن قومیت و زبان کردها و موقعیت برابر آن‌ها با اعراب تاکید شد.در اوایل دههٔ ۷۰ فرزند مصطفی، عبیدالله بارزانی، از قبیلهٔ بارزانی جدا شد و با رژیم بغداد همکاری کرد.

 

در مارس ۱۹۷۴ مصطفی بارزانی این بار با حمایت محمدرضا شاه پهلوی و آمریکا و اسرائیل جنگ جدیدی علیه حکومت عراق را آغاز کرد. در اوایل سال ۱۹۷۵ توافق‌نامه‌ای در الجزیره بین شاه ایران و صدام حسین بر سر اروندرود امضا شد و نتیجتا ایران هرگونه کمک به کردهای عراق را متوقف کرد و بارزانی این‌بار نیز تنها ماند.

 

با این اتفاق بارزانی برای همیشه از کردستان گریخت و به ایران رفت. پس از چند سال برا ی معالجه بیماری سرطان به ایالات متحده رفت و نهایتا در ۱ مارس ۱۹۷۹ در بیمارستان جورج تاون در واشنگتن، آمریکا درگذشت.

 

پسر او مسعود بارزانی رهبر کنونی حزب دموکرات کردستان عراق و رئیس کنونی منطقه خودگران عراق است.

 

 

|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3


منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
نظر سنجی

بنظرشماكدام يك ازشهرهاي كردنشين زيربيشترهدف تهاجم فرهنكي قراركرفته است؟

آرشیو مطالب
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان kurdnews و آدرس kordstan.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را د




آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 5108
:: کل نظرات : 147

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 47

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 5250
:: باردید دیروز : 512
:: بازدید هفته : 6276
:: بازدید ماه : 45220
:: بازدید سال : 2049078
:: بازدید کلی : 5949257